̈ࡐࡋ̣ࡅߺࡉ ܩـتـހވࡏܘ
من خیلی چیزا ندارم. خیلی چیزا رو تجربه نکردم. خیلی آدما رو نمی‌شناسم. خیلی جاها رو ندیدم هنوز. هنوز
وقتی زخما زیاد میشه آدم یاد میگیره که چجوری از خودش محافظت کنه؛ با فاصله گرفتن از بعضی آدما، سکوت کردن و بی‌تفاوتی نسبت به خیلی چیزایی که قبلا باعث میشد به‌عنوان یه آدم خوب شناخته بشه. وقتی زخما زیاد میشه آدم نامهربون میشه،کسی که پشت همه بی‌مهریاش هنوزم امیدواره.