کرامت چیزی به جز خدمت خلق نیست. آورده‌اند که در مجلس عارف قرن پنجم؛ سخن از کرامت می‌رفت و هر یک از حاضران چیزی می‌گفت: شیخ گفت: کرامت چیزی به جز خدمت خلق نیست. چنان که دو برادر بودند و مادر پیری داشتند. یکی از آن دو پیوسته خدمت مادر می‌کرد و آن دیگر به عبادت خدا مشغول می‌بود. یک شب برادر عابد را در سجده، خواب ربود. آوازی شنید که برادر تو را بیامرزیدند و تو را هم به او بخشیدند. گفت: من سالها پرستش خدا کرده‌ام و برادرم همیشه به خدمت مادر مشغول بوده است، روا نیست که او را بر من رجحان نِهند و مرا به او بخشند! ندا آمد: آنچه تو کرده‌ای خدا از آن بی نیاز است و آنچه برادرت می‌کند، مادر بدان محتاج.