ز مسـتی فشـان جرعـهای تابناک
که جامِ دلت کرده صد جامه چاک
نسیمی ز گیسوی شب در خیال
غــزالـی دوانـده قـریـنِ جمـال
مجالی به لطفِ سحر هر نفس
طـرب میفـزاید به کامِ هوس
دلـم برده الـطافِ حالِ لبش
شبم غرق خواب و خیالِ لبش
لبش رخـنهها کرده در جان و دل
تَبَش با تَپِشها سرشت آب و گل
گِلِ مـا معطّـر شـد از بوی گُل
گُل از ما شکفت و طرب جوی مُل
گل و بلبل و زلفِ سـنبل خوش است
به مستی و هستی، تعامل خوش است
طریقی به جز دل سپردن خطاست
دقیقی چو تو دل نبردن خطاست
تو دل میبری با طریقی دقیق
عقیقی به لطـف دقایق عمیق
عمیقـاً ز شوقـت دلم غـرقِ غم
غمم میدواند تبی خوش قدم
تبی کـز تپیدن طـرب گشتهاست
شبی از رسیدن رطب گشتهاست
رطـب در دهانِ طـرب تا نشست
شعف در هدف خوانده عهدِ الست
به عهد الست از ازل مُنعِمیم
نعـم گفـته و تا ابد مُحرِمیم
حریمی که از هُرمِ آهی بسوخت
لبـانِ تمـنّا ز سـوزی بدوخت
۲۲/ ۱٠/ ۱۴٠۲ جمعه ٠۲:۳۵
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
#حوصلهی_بحر ﴾
#امید
#زندگی