بوسه بر لعلِ لب و عشوه خریدن ز نگاهی
مایهی جان طلبد، سنگـدلِ چشـم سـیاهی
خندههایی که غزلسـازِ دلِ زار و نزار است
سوزها داده به لبها که تبی گشته ز آهی
گرچه هر روزنه از عشق بتابد به دلِ شب
روشـنیهای عیانتر بدمـد، وقتِ پگاهی
برگرفـتـی و بریدی و رمـیـدی و تنیـدی
چهره از دیده و عهدی تو ز یاری به گناهی
شعرِچشمان تو غوغای سحرگاهِ خیال است
شور بنشان به لبِ شاعرِ شبخیزِ نگاهـی
-❀ ⃟ ⃟✍️رشوند ﴿
#حوصلهی_بحر ﴾
۱۴٠۳/٠۷/۱۵
#امید
#زندگی