🌕⃢☀شعر و زندگیꕥ ازهرچه‌می‌رودسخن‌دوست‌خوشتر است پیـغـام آشـنـا نفـس روح پرور است هرگـز وجود حاضـر غایب شنیده‌ای؟ من در میان جمع و دلم جای دیگر است شـاهـد که در میان نبوَد شمـع گو بمـیر چون هست اگر چراغ نباشد منور است ابنـای روزگار به صحـرا روند و باغ صحرا و باغ زنده دلان کوی دلبر است جان‌می‌روم‌که‌در قدم‌اندازمش ز شوق درمـانده‌ام هـنوز که نزلـی محقر است کاش آن به خشم رفتهٔ ما آشتی کنان بازآمـدی که دیدهٔ مشتاق بر در است جـانا دلـم چو عـود بر آتش بسـوختی وین‌دم‌که‌می‌زنم‌زغمت دودمجمر است شب‌های‌بی‌توام شب‌گوراست در خیال ور بی تو بامـداد کنم روز محشر است گیسـوت عنبرینهٔ گـردن تمـام بود معشوق‌خوبروی‌چه‌محتاج زیور است سعـدی خیال بیهده بستی امـید وصل هجرت‌بکشت‌و وصل‌هنوزت‌مصوراست زنهار از این امید درازت که در دل است هیهات‌از این‌خیال‌محالت‌که در سر است «سعدی» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌『🦋 ‌‌‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣• -❀ ⃟ ⃟✍️حوصله ی بحر❁༺‌‌‌•- ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال ادبیات آیینی ⇢‌‎‎‌‌https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini ❀』