🌕⃢☀شعر و زندگیꕥ 🥀••• گـر چه با تقـدیر ، ناچار از مدارا کردنم عشق‌اگرحق‌است، این‌حق‌تاابد برگردنم تا بـپندارم که سهـمی دارم از پروانگی پیله‌ای پیچیده از غـم‌های عالـم برتنم بر سراین‌سرو،آخر برف هم‌منت‌گذاشت دست، زیر شانه‌ام مگذار! باید بشـکنم من‌که‌عمری دل‌برای‌دوستان‌سوزانده‌ام حـال باید دل بسوزاند برایم دشمنم عاشقی‌با گریه سر بر شانه یاری‌گذاشت از تو می‌پرسم بگو ای‌عشق! آیا این‌منم «فاضل نظری» 🌱 ‌ ‌‎‎‌‌ـ ـ ـ ـــــ𑁍ـــــ ـ ـ ـ 🔘 قرارگاه ادبیات آیینی؛ مجالی برای اندیشیدن در عرصه‌ی فرهنگ و هنر _ _ ‌‌‌「‌•🌷𝐉𝐎𝐈𝐍⇣•」 ‌‌•ꕥ◍⃟ کانال • ⇢‌‎‎‌‌「 https://eitaa.com/Gharargahe_adabiyate_aini