🔥 👣🔥 نمی کشمت . سوار ماشین که شدیم، زل زده بود به من ... . - به چی زل زدی؟ ... - جمله ای که چند لحظه قبل گفتی ... یعنی قصد کشتن من رو نداری؟ ... . محکم و با عصبانیت بهش چشم غره رفت م ... من هرچی باشم و هر کار کرده باشم تا حالا کسی رو نکشتم ... تا مجبور هم نشم نمی کشم ... تو هم اگر می خوای صحیح و سالم برگردی و آدم دیگه ای هم آسیب نبینه بهتره هر چی میگم گوش کنی ... و الا هیچی رو تضمین نمی کنم... حتی زنده برگشتن تو رو ... . . بردمش کافه ... . - من لیموناد می خورم ... تو چی می خوری؟ ... یه نگاه بهش انداختم و گفتم ... فکر الکل رو از سرت بیرون کن ... هم زیر سن قانونی هستی؛ هم باید تا آخر، کل هوش و حواست پیش من باشه ... . . منتظر بودم و به ساعتم نگاه می کردم که سر و کله شون پیدا شد ... ای ول استنلی، زمان بندیت عین همیشه عالیه... . . پاشون رو که گذاشتن داخل، نفسش برید ... رنگش شد عین گچ ... سرم رو بردم نزدکیش ... به نفعته کنارم بمونی و جم نخوری بچه ... یکی مردونه روی شونه اش زدم و بلند شدم ... . . یکی یکی از در کافه میومدن تو ... . - هی بچه ها ببینید کی اینجاست؟ ... چطوری مرد؟ ... . یکی از گنگ های موتور سواری بود که با هم ارتباط داشتیم ... ... نویسنده: 📚کانال داستان شب📚 https://eitaa.com/Ghesehkarbala