☀پدر و پسر شاید با هم بروند!   آنچه این روزها در عربستان و دربار آل‌سعود می‌گذرد، این احتمال را قوت می‌بخشد که دوران یکه‌تازی بن‌سلمان به سر آمده و قطار شاهزاده جنایتکار و کودک‌کش سعودی به ایستگاه آخر رسیده است. بعد از مرگ ملک‌عبدالله پادشاه سابق عربستان، ملک‌سلمان پادشاه کنونی بر اساس یک سنت پذیرفته شده در خاندان سعودی، به پادشاهی رسید و اما، در حالی که بر پایه همان سنت، محمد بن‌نایف ولیعهد و پادشاه بعدی بود، محمد بن‌سلمان با حمایت آشکار آمریکا و بهره‌گیری از موقعیت پدرش، سنت دیرینه و تعریف شده آل‌سعود را نقض کرد و خود را به عنوان ولیعهد و جانشین پدرش معرفی کرد. این سنت‌شکنی در طول پادشاهی آل‌سعود برای اولین‌بار اتفاق افتاده بود و بدیهی است که نمی‌توانست به آسانی در میان شاهزادگان سعودی، مفتی‌های درباری و بخشی از مردم قابل پذیرش بوده و ولیعهدی غیر‌قانونی او را تثبیت کند. بن‌سلمان که می‌دانست سنت‌شکنی او از سوی شاهزادگان سعودی بی‌پاسخ نمی‌ماند، تعداد زیادی از شاهزادگان سعودی و از جمله محمد بن‌نایف -ولیعهد اصلی- را به بهانه فساد مالی بازداشت کرده و یا تحت مراقبت شدید قرار ‌داد و در همان حال قراردادی بالغ بر ۵۰۰ میلیارد دلار با آمریکا و ده‌ها میلیارد دلار با انگلیس و فرانسه منعقد ساخت و روابط نزدیک و بی‌پرده‌ای نیز با رژیم اشغالگر قدس برقرار کرد. جنگ یمن و خسارت‌های مالی و تلفات جانی فراوانی که تاکنون به دنبال داشته است، سیاه‌ترین بخش از کارنامه سراسر سیاه بن‌سلمان است. یک روز قبل از شروع جنگ، یکی از فرماندهان ارتش سعودی -ژنرال احمد عسیری- در قاب تلویزیون حاضر شد و با غرور و تکبری احمقانه گفت؛ ظرف ۳ روز و یا حد‌اکثر یک هفته کار حوثی‌های یمن تمام است! و اکنون ۵ سال از آن روز می‌گذرد و ارتش آل‌سعود و چند کشور همپیمان آن با وجود برخورداری از مدرن‌ترین و مرگبارترین تسلیحات، و علی‌رغم جنایات بی‌شمار و خجالت‌آوری که علیه مردم مظلوم یمن و مخصوصا کودکان و زنان مرتکب شده‌اند، نه فقط کمترین پیشرفتی نداشته‌اند بلکه تلفات سنگین انسانی و خسارت‌های مالی و تسلیحاتی فراوانی را نیز متحمل شده‌اند. تا آنجا که در کشورهای عربی این لطیفه بر سر زبان‌هاست که نظامیان سعودی در مقابل نیروهای مقاومت یمن فقط ۳ گزینه پیش‌روی دارند، کشته می‌شوند، فرار می‌کنند و یا اسیر می‌شوند! جنگ یمن، جان و مال مردم عربستان را به چالش جدی کشیده است و نارضایتی‌های فراوانی را به دنبال داشته است. هفته گذشته، بن‌سلمان در اقدامی غیر‌منتظره بیش از ۲۰ تن از شاهزادگان سعودی را بازداشت کرد که محمد بن‌نایف ولیعهد اصلی نیز از جمله آنها بود. این حرکت بن‌سلمان احتمال مرگ ملک‌سلمان و یا وخامت بیش از حد حال جسمانی او را قوت می‌بخشد و می‌توان این تلقی را داشت که بن‌سلمان برای عبور بی‌خطر از مرز ولیعهدی و رسیدن به پادشاهی، دست به این اقدام زده است. برخی از صاحبنظران در کشورهای عربی اگرچه این احتمال را نفی نمی‌کنند ولی با استناد به پشتیبانی آمریکا و متحدانش از بن‌سلمان و سرسپردگی کم‌نظیر او به آمریکا و اسرائیل بر این باورند که با توجه به حمایت قدرت‌های یاد شده، انتقال پادشاهی عربستان از ملک‌سلمان به فرزندش بن‌سلمان با دشواری چندانی رو‌به‌رو نخواهد بود! این برداشت اما، قابل تکیه نیست چرا که؛ ۱- بن‌سلمان به دلایل گوناگون و از جمله خسارت‌های سنگین و تلفات انسانی فراوانی که در جنگ یمن به مردم عربستان تحمیل کرده است، با نارضایتی توأم با نفرت مردم رو‌به‌روست. ۲- محمد بن نایف و سایر شاهزادگان سعودی نیز در صورتی که به قدرت برسند با منافع آمریکا و اسرائیل در تعارض نبوده و مخالفتی نخواهند داشت. بنابر این تغییر قدرت از بن‌سلمان به بن‌نایف تغییری در منافع آنها پدید نمی‌آورد که نگران آن باشند. ۳- آمریکا و متحدان اروپایی و عبری آن حامیان اصلی و نشان‌دار بن‌سلمان در جنگ شکست‌خورده و فضیحت‌بار یمن هستند و از این روی در افکار عمومی، افتضاح آل‌سعود در جنگ یمن و شکست خفت‌بار آن به حساب آمریکا و متحدانش نیز نوشته شده است. ۴- با توجه به موارد یاد شده، آمریکا با کنارگذاشتن بن‌سلمان و رویکرد به بن‌نایف، اولاً منافع قبلی خود را حفظ کرده است و ثانیاً با متوقف کردن جنگ یمن به عنوان فرشته نجات مردم عربستان از این بلای خانمانسوز ظاهر می‌شود! ثالثاً با بازگرداندن پادشاهی عربستان به بن‌نایف، خود را حامی سنت تعریف شده آل‌سعود که از سوی بن‌سلمان شکسته شده بود جا می‌زند! از این‌روی بعید نیست پدر و پسر با هم بروند! ۵- و اما، آنچه با نگاه اول در این میان بی‌پاسخ به نظر می‌رسد، پایبندی آمریکا به تعهداتش است! که آمریکا بارها نشان داده است برای آن پشیزی ارزش قائل نیست. آمریکا شیطان بزرگ است و خداوند تبارک و تعالی در وصف شیطان آورده است؛ «كَمَثَلِ الشَّيْطَانِ إِذْ قَالَ لِلْإِنْسَانِ اكْفُرْ فَلَمَّا كَفَرَ 👇