تعبیر رهبرانقلاب درباره دهقان فداکار عملیات مرصاد
روزی دهقان فداکار با آتش زدن لباسش مانع از اتفاق ناگوار شد و روزی دیگر در مردادماه سال ۶۷ بزرگمردی با آتش زدن تانکهای منافقین نامش را برای همیشه در تاریخ ایران ثبت کرد.

به گزارش جهان نيوز به نقل از فارس،برای دهه هفتادیها تا کودکان قرن جدید که هشت سال دفاع مقدس را درک نکردهاند، روایت امروز ما شباهتی با قصه دهقان فداکار دارد، منتها از نوع دفاع مقدس، اگر میخواهید این شباهت را پیدا کنید، با ما همراه باشید.قصه واقعی ما از دشت حسن آباد شروع میشود، دشتی که در روزهای سوم تا پنجم مرداد ماه سال ۱۳۶۷ حوادث عجیبی را با چشم دلش دیده است و حالا امروز بعد از ۳۵ سال سندی از مدد الهی برای مردمان با خدای ایران دارد.
حاجی حنایت برای ما رنگی ندارد بگذار بخوابیم!
ساعت ۲۰ سوم مردادماه خبر رسید که منافقین اسلام آباد غرب را گرفتند و با سرعت در حال حرکت به سوی کرمانشاه هستند و طبق برنامه میخواهند ساعت ۱۲ شب با حمایت از منافقین شهر کرمانشاه شهر را به مصادره خودشان دربیاورند.
تازه غروب شده بود که حدود ۱۲۰ نیروی اطلاعاتی تیپ۱۲ قائم از بروبچههای استان سمنان خودشان را به محل تیپ رسانده بودند، خستگی از سر و روی آنها میریخت، پوتینهایشان را در آورده بودند و در این لحظات، دیدارها هم تازه شده بود و صدای شوخی و خنده بچهها بلند بود.ناگهان صدای بلند علی خانی جانشین تیپ ۱۲ قائم خنده را روی لبان نیروهای تیپ خشکاند، حاجی با حرارت خاصی از پیشروی منافقین برای آنها میگفت، اما مگر به کت بچهها میرفت، یکی گفت: حاجی حنایت برای ما رنگی ندارد، در زمان جنگ نیروهای دشمن نهایتاً تا کل داوود آمدند، حالا بیایند تا نزدیکی کرمانشاه!یکی دیگر هم گفت: حاجی جان مادرت، اگر میخواهی رزم خشم شبانه راه بیاندازی، بذار فردا صبح، الان اصلاً حال نداریم، بذار بخوابیم دیگه!
با دو عصا زیر بغل کاری کرد ...
حالا تصورش را کنید نیروهای اطلاعاتی با نیروی رزمی فرق میکند، یعنی منظورم این است گردانی که تازه از شهر به مقر میرسد، باید رستهاش مشخص شود، نیروها مانند آرپیجیزنها، تیربارچیها، خدمهها و غیره مشخص شود، تجهیزات، کالک، تسلیحات و حتی جلسه توجیهی میخواهد، اما در یک تا دو ساعت مگر میشود این همه کار را انجام داد.میخواهیم در اینجای داستان واقعی به چند روز قبل یا سالهای قبل برگردیم، جایی که اسطوره عملیات مرصاد با دمپایی و عصا به بغل خودش را به منطقه رساند.چون روز تولد امام رضا (ع) به دنیا آمده بود، رضا صدایش میکردند، برای اولین و آخرین بار با رضایت خانواده بعد از قطعنامه ۵۹۸ راهی منطقه شد. قبل از آن رضا بدون اطلاع خانواده به جبهه میرفت تا جایی که پدرش تا اهواز به دنبال او رفته بود. هر بار هم که مجروح میشد چند روزی را در منزل سپری میکرد و باز سرش برای کارهای جبهه درد میکرد! وقتی موعد خداحافظی آخر فرا رسید، چند باری رفت و برگشت تا توانست پا روی دلش بگذارد و برود.حال برگردیم به سوم مردادماه سال ۱۳۶۷ در نزدیکی تنگه چهار زبر؛ ثانیهها از پی هم میگذشتند که حاج منصور یکی از فرماندهان تیپ در جمع نیروهایش گفت که من ۳ تا آرپیجی زن میخواهم، این جمله او خطاب به نیروهای اطلاعات ـ عملیات است که کارشان آرپیجی زدن نیست.
رضا نادری دستش را بالا برد ـ همان نیرویی که چند ماه قبل از عملیات مرصاد عراقیها زیر پایش نارنجک انداخته بودند و به خاطر اینکه دیگر پاشنه پا نداشت، با دو عصا به منطقه آمده بود ـ و گفت: حاجی قبضه را به من بده. حاج منصور کامل به آقا رضا توضیح داد که ماشینهای منافقین را باید به گونهای بزند که نتوانند از تنگه چهار زبر رد بشوند تا گردانهای دیگر به منطقه برسند. رضا نادری ۱۴ تا گلوله آرپیجی گرفت و پشت تلمبهخانه مخفی شد.و او نشانه گرفت تانکهای چرخدار و ماشینهای صفر کیلومتری منافقین را. در مدت کوتاهی حجمی از دود و آتش در تاریکی شب نمایان شد، مسیر عبوری بسته شد و منافقین پشت تنگه مرصاد زمینگیر شدند.
اسطوره حماسهساز عملیات مرصاد
هر چند آقا رضا در نهایت این نبرد نابرابر به شهادت رسید، اما کاری که او کرد نه تنها کرمانشاه و تهران بلکه نظام جمهوری اسلامی را نجات داد، چون اگر منافقین از گردنه رد میشدند به راحتی به کرمانشاه میرسیدند و با منافقین اجتماع کرده در آنجا الحاق میکردند و با آن حجم بالای سلاحهایی که با خود آورده بودند بعید بود به این راحتی فتنه آنها را دفع کرد.آری! شهید رضا نادری اسطوره حماسهساز عملیات مرصاد است.

در اینجا رهبر انقلاب حضرت آیتالله العظمی سیدعلی خامنهای تعبیر زیبایی از فداکاری این تیپ دارند و میفرمایند «شنیدم نقش تیپ قائم (عج) در عملیات مرصاد، آنچنان بود که اگر نبود، دشمن ممکن بود تا کرمانشاه پیش بیایید. آنکه ایستاد، تیپ قائم (عج) بود.
🇮🇷 گلچین سیاسی
🆔
@Golchinseyasy