🌹سرود محلی و غمگین ✍دیوان سلمان ساوجی غزلیات من خراباتیم و باده پرست در خرابات مغان، عاشق و مست می‌کشندم چون سبو، دوش به دوش می‌برندم چو قدح، دست به دست من مست مستم بابا حیدر مدد از غم شکستم‌ بابا حیدر مدد باز دوباره غم دنیا تو دل من لونه کرده های و هایم همه اهل دلو دیوونه کرده تو بگو حرفامو من به کی بگم تو بگو دردامو من به کی بگم آخ ما غیر علی یار نداریم غیر مولا با کسی کار نداریم من مست مستم بابا حیدر مدد از غم شکستم بابا حیدر مدد زدست و دیده و دل هر دو فریادبابا حیدر مدد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بابا حیدر مدد بسازم خنجری نیشش ز فولاد بابا حیدر مدد زنم‌بر دیده تا دل گردد آزاد بابا حیدر مدد من مست مستم بابا حیدر مدد از غم شکستم بابا حیدر مدد شوه تاریک و دشتون و من مست بابا حیدر مدد قدح از دست ما افتاد و نشکست بابا حیدر مدد نگه دارنده اش نیکو نگه داشت بابا حیدر مدد وگر نه صد قدم نفتاده بشکست بابا حیدر مدد من مست مستم بابا حیدر مدد از غم شکستم بابا حیدر مدد ✨اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج بسوی روشنایی👉👉 متفاوت ترین کانال درایت @ertyiopvcfyhbbjjbnhxsrvhuhyhjjyg