🍂
نواهای ماندگار
🔹 با نوای
حاج صادق آهنگران
سبکبالان خرامیدند و رفتند
مرا بیچاره نامیدند و رفتند
سواران لحظه ای تمکین نکردند
ترحم بر منِ مسکین نکردند
سواران از سرِ نعشم گذشتند
فغان ها کردم اما بر نگشتند
اسیر و زخمی و بی دست و پا من
رفیقان! این چه سودا بود با من؟
رفیقان! رسم همدردی کجا رفت؟
جوانمردان! جوانمردی کجا رفت؟
مرا این پشت مگذارید بی پاک
گناهم چیست؟ پایم بود در خاک
اگر دیر آمدم مجروح بودم
اسیرِ قبض و بسط روح بودم
درِ باغ شهادت را نبندید
به ما بیچارگان زان سو نخندید
رفیقانم دعا کردند و رفتند
مرا زخمی رها کردند و رفتند
رها کردند در زندان بمانم
دعا کردند سرگردان بمانم
شهادت نردبانِ آسمان بود
شهادت آسمان را نردبان بود
چرا برداشتند این نردبان را
چرا بستند راهِ آسمان را
مرا پایی به دست نردبان بود
مرا دستی به بام آسمان بود
تو بالا رفته ای من در زمینم
برادر روسیاهم ، شرمگینم
مرا اسبِ سفیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
در این اطراف ، دوش ای دل تو بودی
نگهبان دیشب ای غافل تو بودی
بگو اسبِ سفیدم را که دزدید؟
امیدم را امیدم را که دزدید
┄═❁๑🍃๑🌸๑🍃๑❁═┄
🇮🇷
@GowshaneMoghaavemat