✅ بازار
شعربا واژه های سنگینی
قهرکرده ست باخودش انگار
هی فرومیبرد مرا درخود
میزند دارِ من،سَرِدیوار
باقلم جنگ دارد وُ با من
می شود پُر دوباره ازتکرار
بغض را می بَرَد درون گلو
باخودش حرف می زَنَد ناچار
تاکه فهمید شاعرم،بامن
حرف زد ازشلوغیِ بازار
تکیه زد برعمودِ نیزه وَ بعد
خیره شد سمت خیزران صدبار
کودکی ازتبارِ احمدبود
نوه ی مرتضی،یلِ مختار
دست وپا بسته بود، غنچه ناز
بالشش بود مُشتی ازآوار
کوچه پُرازدحام بود وُ شلوغ
جنگِ سَر بود وُ جنگِ سَر بردار
واژه خارجی شنیدم من
جنگ شد بر سَرِ سَر وُ دینار
سنگ پرتاب کرد بی انصاف
سمتِ یک سَر کسی دراین بازار
عمّه ای خَم شُد وسپر شده بود
وای از زجر واین همه آزار
بس کنم بغض شعر هم ترکید
خواهری پیر شد دراین بازار
لعنت ولعنت وفقط لعنت
برسر وسرسرای این بازار
من شنیدم به گوش و"بارانم"!
زینب امّا به چشم دیدهربار
زهره دهقان طزرجانی
متخلص به "باران"
#سومین_جایزه_سالیانه_آقا_جلال
#جمعه_بیست_و_هشتم_مرداد_ماه
#نماز_جمعه_اشکذر
✅
بازار آخرین سروده خانم دهقان طزرجانی است که به مناسبت ایام حزن اهل بیت علیه السلام و اسارت عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری سلام الله علیها سروده شده است
✅
@HALGHEASHK313