📄خاطرهای از شهید حزبالله در زمان آزادسازی جنوب لبنان
🔻احمد سوار ماشین شد
باید به روستای انصار سلاح میرساند
راهی که بدون ایست و بازرسی صهیونیستها آسان بود.
از مزارع گندم گذشت و در ایست بازرسی ایستاد
افسر صهیونیست پرسید از کجایی؟
از شرقیه
چی داری؟
احمد با لبخندی بر لب با اطمینان گفت هیچی، دو قبضه سلاح و یک آرپیجی و نارنجک!
افسر قاه قاه خندید و گفت برو، جوان خوبی هستی.
فکر کرده بود شوخی میکند
(شهید احمد شعیب)
کتاب «و من انتخابت کردم»
مکتب حزبالله در جنگ رسانهای و نظامی و امنیتی، مکتب راستگویی است
خبرگزاری لیبانیران
@HEZBOLLAH