『حـَلـٓیڣؖ❥』
من کلاس سوم بودم... اولین سالی بود که روزه می‌گرفتم🌿 تو ماه رمضون با مادرم رفتیم خونه عموی‌پدرم(خو
بعد که برگشت... یادش افتاد زولبیا بامیه😋 نخریده🤦🏻‍♂ پاشد که دوباره اونهمه راه رو بره تا زولبیا بامیه بخره... هرچقدر هم بهش گفتیم که عمو نمیخواد بری گفت: نه‌باید‌بخرم 🙂 آخرشم رفت و خرید❤️