👩🏻‍💼داوود....داوود 👱🏻‍♂️چیه 👩🏻‍💼پاشو بریم دنبال دنیا 👱🏻‍♂️مگه هنوز نیومده 👩🏻‍💼نه 👱🏻‍♂️بهش زنگ بزن 👩🏻‍💼اگه جواب میداد که تو رو بیدار نمیکردم 👱🏻‍♂️کجا رو میخوای بگردی؟ 👩🏻‍💼نمیدونم...جنگل 👱🏻‍♂️باشه..بریم دست و صورتمو شستم و با سارا و رسول رفتیم سارا همش داشت به دنیا زنگ میزد ولی دنیا جواب نمیداد نیم ساعتی میشد که تو جنگل بودیم... 👱🏻‍♂️سارا بیا توت بخور 👩🏻‍💼نمیخورم...خواهرت معلوم نیست کجاس اونوقت داری توت میخوری🤦🏻‍♀️ نیم ساعت که گذشت... 👩🏻‍💼گشنم شد..چیزی نداری؟ 👱🏻‍♂️بیا.... 👩🏻‍💼دستت درد نکنه سارا توت ها رو خورد..بعد ۲ دقیقه حالش بد شد...صورتش قرمز شد و سخت نفس میکشید...تلفن انتن نمیداد...با کمک رسول بلندس کردیم و بردیمش بیمارستان 🤓داوود....خدا بگم چیکارت نکنه 👱🏻‍♂️چرا 🤓سارا به توت حساسیت داشت 👱🏻‍♂️ای بابا 👩🏻‍⚕شما همراهشونید؟ 🤓بله 👩🏻‍⚕حالش خوبه..‌یه حساسیت ساده بود 👱🏻‍♂️خداروشکر یه ربع بعد سرمش تموم شد و بردیمش خونه رسول جلو تر رفت...برقا خاموش بود 👩🏻‍💼حتما رفتن دنبال دنیا برقا رو که روشن کرد.... 👱🏻‍♀️تولدت مبارک سارا خانوم 👩🏻‍💼دنیا داشتی سکتم میدادی 👵🏻نقشه من بود😂😂😂 👩🏻‍💼واقعا دستتون درد نکنه😅 👩🏻‍💼ینی همه اون داستانای نوزاد و جنگل و... 👵🏻اره 👩🏻‍💼ولی دنیا تو بازیگر خوبی میشی😂 👱🏻‍♀️خودم میدونم😂 👩🏻‍💼از دست تو😅