سهگانۀ نخست (معنویت، عقلانیت، شریعت)
واقعیت این است که چندین زاویۀ مهم در کنشهای فردی و جمعی وجود دارد که آن را در مکتب امام خمینی ره میتوان بوضوح مشاهده کرد. یکی از آنها سهگانۀ «معنویت، عقلانیت، و شریعت» است. این سه گانه پایۀ انقلاب ماست. برخی با انکار ابعاد عقلانیت در این انقلاب، پایههای فکری را سست میکنند که میتوان از آن تعبیر به اخباریگری صِرف کرد که بروزات اجتماعی خاص خود را دارد. علاوه بر عقلانیت، معنویت و عرفان هم جایگاه مهمی در این مثلث دارد، اینکه همه کار برای خدا باشد، قیام لله و برای خدا باشد. مأمور به وظیفه بودن در سخنان حضرت امام ره به همین معناست. مامور به وظیفه بودن تعبد است، پشت صحنۀ این تعبد، همان معنویت است و آن خدا و خدامحوری است. این روحیه را حضرت امام ره در فرهنگ عمومی ما رواج دادند و در طیف وسیعی از نسل جوان و پیر ما آن را تأسیس نمودند. این رویکرد توحیدی در تحلیلهای اجتماعی، سیاسی و نظامی هم خود را آشکار ساخت. آنجا که امام فرمودند «خرمشهر را خدا آزاد کرد» از همین منظر بود. درست است که یک متکلم هم ممکن است چنین جملهای بگوید، لیکن در جملۀ امام مضمونی از معنای توحیدی و معنوی نهفته است که از بیان کلامی، بالاتر و دقیقتر است. در این سهگانه جای شریعت هم همواره جدی است که نمونههای آن را میتوان هم در کنشگریهای اجتماعی و سیاسی حضرتامام مشاهده کرد و هم در کنشهای شاگردان ایشان.
آیا در شهادت شهید سلیمانی هم این سه ضلع هست؟ بله، این شهادت هم معنوی است، هم عقلانی است، و هم شریعتمحور است. در کنش سلیمانی و شهادت ایشان با اینکه شجاعت برای شهادت و تمنای شهادت را میبینیم، لیکن هرگز حرکتی کورکورانه در این شهادتطلبی مشاهده نمیکنیم. از این نمونهها نیز پیش از این فراوان داشتیم که شاید در این باره بتوان شهید سلیمانی را با شهید چمران آنجا که میگوید «ای دست ها و پاها مبادا کوتاهی کنید که میخواهید به محضر خدا برسید» مقایسه کرد.
گاهی شهادت فی سبیل الله است و گاهی شهادت لله و فی الله است. تمام آنچه که در دین داریم یک سطح بالایی به نام عبادت احراری دارد. این عبادت احراری در مورد شهادت نیز هست. گاهی قد و قامت یک شهید در حد رفتن به بهشت است، ولی گاهی شهادت، شهادت احراری و لله و فی الله است. این دست نوشته آخر شهید سلیمانی که مینویسد: «من خواهان دیدارت هستم دیداری که موسی ع را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود» همین منطق برتر شهید است که در این درجه عمق پیدا می کند. این حالت در شهادت اباعبدلله ع بوضوح وجود دارد که وقتی بر زمین افتادند «لامعبود سواک» سر می دهد. شهادت متعالی شهادت احراری می شود نه شهادت فی سبیل الله. البته شهادت فی سبیل الله هم کم نیست. برخی جوان ها ممکن است همین درجه را بخواهند، که بد هم نیست ولی منطق نهایی نیست. ادبیاتی که علامه طباطبایی در المیزان دارد همین است و شهادت فی الله را از شهادت فی سبیل الله جدا می کند.
بدینسان در امر جهاد و شهادت در اسلام، قرار نیست فقط جلو برویم و صف بشکنیم بلکه اصل و اساس بندگی کردن است. اگر کسی بتواند عقل و عرفان و شریعت را کنار هم تبیین کند معجون ذیقیمتی را خلق میکند. آنچه که طراوت می دهد جمع این سه ضلع است که از اعوجاج ها و خشکیها جلوگیری میکند. در همان معنویت هم عقلانیت و هم شریعت جمع میشود. این مؤلفههای سهگانه در شهید سلیمانی جمع شده است.
@Habibollah_Babai