امام حسن علیه السلام
رَأَيْتُ أُمِّي فَاطِمَةَ عَلَيْهِا السَّلاَمُ قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا لَيْلَةَ جُمُعَتِهَا فَلَمْ تَزَلْ رَاكِعَةً سَاجِدَةً حَتَّى اتَّضَحَ عَمُودُ الصُّبْحِ وَ سَمِعْتُهَا تَدْعُو لِلْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَات وَ تُسَمِّيهِمْ وَ تُكْثِرُ الدُّعَاءَ لَهُمْ وَ لَا تَدْعُو لِنَفْسِهَا بِشَيْءٍ فَقُلْتُ لَهَا «يَا أُمَّاهْ لِمَ لَا تَدْعِينَ لِنَفْسِكِ كَمَا تَدْعِينَ لِغَيْرِكِ؟» فَقَالَتْ «يَا بُنَيَّ الْجَارُ ثُمَّ الدَّارُ»
شبهای جمعه مادرم فاطمه (ع) را میدیدم تا طلوع صبح مشغول رکوع و سجود بود، میشنیدم که مادرم برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکرد و نام ایشان را میبرد و مکرراً برای آنان دعا میکرد ولی برای خویشتن دعا نمیکرد. من به مادرم میگفتم: «پس چرا برای خود دعا نمیکنی همچنان که برای دیگران دعا میکنی؟» گفت: «ای پسر عزیزم، اول همسایه، سپس اهل خانه».
بحار الانوار، ج ۴۳، ص: ۸۲