عيان مي كرد راز دل، امان می داد اگر وقتش ميان قتلگه، كوتاه بود و مختصر وقتش بجاي درد دل، كاری مهمتر داشت بر عهده بيان عشق و شرح غم، بماند بعد در وقتش قرار اين بود تا فتح برادر را كند كامل غنيمت بود در آن معركه، از هر نظر وقتش در آن دربار و آن بازار، با اينكه معطل شد در آن ساعات طولانی، نشد هرگز هدر وقتش اسارت رفت فرزند خليل الله؟؟؟ نه... هرگز بتی در شام باقی بود زينب رفت سروقتش تبر در بر، درآورد او دمار از روز شامی ها قيامت را رقم می زد چو می شد بيشتر وقتش هرآنكس جان خود را وقف زينب كرد طوبى له و الا بی ثمر عمرش و گرنه بی اثر وقتش شاعر: محسن رضوانی https://eitaa.com/HajAbasVaezii