السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)
در آستانه ی ماه محرم نوحه های قدیمی تقدیم و التماس دعا داریم
《 دم اول 》
.......................
محرم آمد و وقت عزا شد
حسینم وارد کرببلا شد
....................
به گوش آید ندای آسمانی
که آید کربلا یک کاروانی
حسین است و علیِ اکبر او
به همراهش علیِ اصغر او
بُود عباس ، میر لشگر او
و زینب خواهرِ غم پَرورِ او
چو آمد کربلا غوغا به پا شد
دلِ زینب به غصه مبتلا شد
محرم آمد ووقتِ عزا شد
حسینم واردِ کربُبَلا شد
چو دیدند کربلا دشتِ بلا را
زمینِ پُر بلایِ کربلا را
همه در گریه و اَفغان و زاری
زِ رنجِ راه و از اُشترسواری
زنان با زینبَش در گفتگویَند
حسین پرسید اینجا را چه گویند
یکی گُفتا که اینجا قاضِریَست
یکی گُفتا که شَط و ماریه است
یکی دیگر بِگُفتا نینوا است
یکی گفتا که اینجا کربلا است
شنید آقا چو نامِ کربلا را
و آن دشتِ پُر از رنج و بلا را
بِگُفت آقا که اینجا وعده گاه است
برای من در اینجا قتلگاه است
علیِ اکبرِ من کُشته گَردد
علی اصغر به خون آغشته گَردد
علمدارم در این دشت و بیابان
رَود آب آورد از بهرِ طفلان
شود دستش جدا از پیکرِ او
عمودِ کین خورد ، پس بر سَرِ او
رود زینب از این صحرا اِسارت
به همراهِ زنان و آلِ عترت
چو این گفت و حسین شور ونَوا شد
در آن دشتِ بلا مَحشر به پا شد
محرم آمد و وقتِ عزا شد
حسینم واردِ کربُبَلا شد
طریقت در دِلش غوغا به پا شد
دو چَشمش پُر زِ اشک زین ماجرا شد
***********************
《 دم دوم 》
باز محرم شد ای خدا خدا
عزا و ماتم شد ای خدا خدا
حسینِ زهرا شد سوی کربلا
تا که دهد جان را در رهِ خدا
به هَمرَهَش عباس، فرزندِ علی
و خواهرش زینب آن دُختِ علی
علیِ اصغر با عون و اَکبرش
قاسم و عَبدِلَه ، جُون و جعفرش
اهل و عیالش هم همراهِ حسین
همه به صد مِحنت در راهِ حسین
خون دلِ عالم شد ای خدا خدا
زمانِ ماتم شد ای خدا خدا
باز محرم شد ای خدا خدا
عزا و ماتم شد ای خدا خدا
قافله چون آمد سویِ کربلا
زینب پریشان شد زان دشتِ بلا
حسین بِگُفتا این کربلا بُوَد
محلِ قتلِ من نینوا بُوَد
سرِ من اینجا بر نیزه ها بُوَد
دستِ علمدار از تن جدا بُوَد
زینب در این صحرا در بلا بُود
زمان ماتم شد ای خدا خدا
جهان پر از غم شد ای خدا خدا
باز محرم شد خدا خدا
عزا و ماتم شد ای خدا خدا
*********************
《دم سوم》
و نوحه ای دیگر با آهنگ:
(باز محرم شد ای خدا خدا»»»
عزا و ماتم شد ای خدا خدا)»»»
ز قتل شاه دین پور مرتضی
دلم پر از غم شد ای خدا خدا
ز مکه او آمد سوی کربلا
که سر دهد آقا در ره خدا
به همرهش زینب ،جمله کودکان
و اکبر و قاسم طفل بی زبان
فلک قدش خم شد ای خدا خدا
(عزا و ماتم شد ای خدا خدا)
چو کاروان آمد ارض نینوا
و چون شنید آقا نام کربلا
به خواهرش گفتا با دو صد نوا
که این زمین باشد مرکز بلا
و خواهرش مضطر شد از این ندا
(عزا و ماتم شد ای خدا خدا)
**********************
تقدیمی:حاج مرشدعلی طریقت
https://eitaa.com/joinchat/1854931338C92730adf85