به نام حق
چندوقتی است که دلم عجیب میگیردوهوای گریه دارد..چندوقتیست که خوب معنای التهاب ودلهره رامی فهمم ازاعماق وجود،ِ باتمامِ جان...
می دانی چرا؟
هرگاه قدم درخیابان می گذارم،گویی استخوانی درگلوست که راه نَفَسَم رامی برد.
اخباریست که هوای شهر رامسموم کرده است..
حق وباطلی که مانندتابش نورآفتاب!واضح وآشکاراست اما عده ای درتشخیص آن کوروکرو لالند که ببینند،بشنوندوحرف بزنند.
نمیدانم ندیده اند جوانان باغیرت پرپرشده را؟
نگاه پرازاشک مادرانشان راچه؟ندیدند؟ناله هایشان رانشنیدند؟
روسری هایی دربادرقصان شد، البته به زعم من این شرف وجودی وآدمیت بودکه به دست بادسپرده شد!
اگربخواهم راحت حرف بزنم استخوان درگلویم این است:
خون برادران مومن وانقلابی ام درخیابان شهرم ریخته شد،وچه راحت براین زمین قدم میگذاریم، وگاهی شایدبدون ذره ای تفکر،..... که چرااینچنین مظلومانه هموطنم شهیدمیشود؟
بیصدا وآرام وگاهی بعضی بی تفاوت......
خواهرانه برای آرمان جوان ۲۱ساله سوختم،بغض کردم ،وگریستم وگاهی بغضم راخفه کردم..
شعارشان آزادیست اماتفتیش عقایدمیکنندووحشیانه ومظلومانه آرمان را،سیدروح الله را شهیدمیکنند.
برای آخرین نگاه خون آلودومعصوم آرمان وجودم سوخت،والبته جانم زنده شد...آخرشهداجان میدهنددرراه الله اما زنده میکنندجانِ آدمیان را به عشقِ الله..
سنگینی این حجاب برای بعضی به بهای جان جوانان وطن بود...حیرت میکنم که چقدرسنگین بوداین روسریِ رویِ سَرِشان!
یکی جان دهدودیگری به بهانه ی آزادیِ تن، حجاب بردارد..
نازنین خواهر؛
همه ی مادختراین آب وخاکیم، برادرانت رانااهلان کشتندوتومشغول چه؟
صورتی باخون رنگین شدوتومشغول گیسویِ کمندِرنگینِ پریشان درباد!..
صدای زوزه ی حرامیان رابشنو!!...
آنهامیدانندکه هستندکسانی که حاضرند ازعزیزانشان بگذرند ،جان بدهند،اماناموس مملکت شیعه درامان بماند.
کمی فکرکن واندیشه ات رااز"حصارباطل" بیرون بیاور..
من آزادی رااینطوردریافتم:
"یک زن زمانی آزاداست ،که وقتی درجامعه اش حضوردارد اورابااندیشه اش ببینندنه با خط وخال وابرو!
انسانی آزاداست، که تفکرش درتاریخ ریشه بزندوراه گشای آدمیّت باشد.اصلاتاریخ با اومعناشود..ماننداباعبدالله که تاریخ ،گره خورده درنامش.."
آزادی تن راکه هرموجودی غیرازانسان هم دارد.!
تفاوت توودیگرموجودات درهمین است."انسان بودن وآزادی فکروبه آدمیت رسیدن."
وگرنه این تن ،چندصباحی زیباست ورنگ ولعابی دارد امابه تبی بنداست وفانی شدنی است.
توبرای من مثال بزن که توانسته باشند درگوشه ای فقط درگوشه ای ازتاریخ نام" حسین(ع) "راپاک کرده باشند..
این آزادی فکرواندیشه وشرافتِ توست که به جانِ توبهامیدهد...آنکه میگویدجسم رارها وآزادبگذاردنمیخواهد که توبیندیشی..
وآه ازدلِ پرغمِ مادری که قدکشیدن فرزندش رادید،هر روز برایش" وِاِن یَکاد" خواند وصدقه داد...آرزوهایی داشت امانمیدانست آخرین خاطره ازفرزندبرایش ،فقط یک نگاه پاک ومعصوم درصورت مجروح وخزاب به خون است...
نمیدانست گل پسرش خودیک روضه ی مجسم است...
السلام علیک یااَباعَبدِالله..
✍🏻نویسنده:یارِجانان
#بصیرت #آگاهی
《
@Ekip_haji739 》