❗️ 🍃مرحوم شیخ رجبعلی خیاط می گوید: روزی برای انجام کاری روانه ی بازار شدم. اندیشه ی ارتکاب گناهی در مغزم گذشت ، ولی بلافاصله منصرف شدم و استغفار کردم . 🍃 در ادامه راه ، شتر هایی که از بیرون شهر هیزم می آوردند ، قطار وار از کنارم گذشتند ، ناگاه یکی از شتران لگدی به سوی من انداخت که اگر خود را کنار نکشیده بودم آسیب می دیدم. 🍃به مسجد رفتم و این پرسش در ذهنم من بود که این رویداد امروز از چه امری سرچشمه گرفته است ؟ 🍂 در عالم معنا به من گفتند: این نتیجه آن فکرگناهی است که کرده ای! گفتم : من که آن گناه را انجام ندادم. پاسخ آمد : لگد آن شتر هم که به تو نخورد❗️ 📚کیمیای محبت @a_fatemi24 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈