هفتهٔ چهلمی بود که به مسجد سهله می‌رفت؛ مردی به‌نام، صدایش زد و گفت: «چه می‌خواهی؟» گفت: زمانم را می‌خواهم. مرد گفت: «من امام زمانت هستم، بگو چه می‌خواهی». گفت: اگر تو امام‌زمانی این بیل را که در دست دارم، تبدیل به پارو کن! بیل در دستش پارو شد؛ اما دیگر خبری از امام نبود. ما امام را برای چه می‌خواهیم؟ برگرفته از بحث 📱@Lotfiiazar 🌐 hamgaman-institute.ir