🇮🇷شهدای بانوی کاشان
🍃🥀شهیده اشرف اکبرزاده
کلامی با تو
«سلام بر شهیدان، سلام بر پرکشیدگان به سوی معشوق! راستی نامت چه بود؟ یادم رفته است اما نه شاید من نامت را از یاد برده باشم؛ ولی مطمئن هستم که خانواده ات هیچگاه نامت را از یاد نخواهند برد. پس باید به سراغ خانواده ات بروم و از آنها نام زیبای تو را بپرسم.»
🍃🥀«شهید اشرف اکبرزاده در خانوادۀ مومن و متعهد چشم به دنیا گشود و با پشت سر گذاشتن دوران کودکی و شکوفایی بهار نوجوانی علاقۀ زیادی به مسایل عبادی پیدا کرد. وی از بچّگی همراه بزرگترها در مجالس مذهبی شرکت می کرد. بسيار خوش برخورد و مهربان بود در سن جوانی هميشه پای درد و دل سالخوردگان می نشست و آنان را مورد لطف و مهربانی خويش قرار می داد. هميشه نيم ساعت مانده به اذان آماده می شد و سجاده اش را برای نماز پهن می کرد. در فعّاليّت های سياسی، اجتماعی و فرهنگی در حد توان شرکت می کرد. علاقۀ خاصی به خواندن قرآن داشت و اکثر شب ها شب زنده داری می کرد و نماز شب می خواند. اهل قناعت بود و بسيار منظم، مرتب و تميز بود. مهمان نواز بود و با دوستان و آشنایان با مهربانی رفتار می کرد.»
عروج ملکوتی
«یک روز قبل از شهادتش مادر شوهرش گفت: « دیشب خواب دیدم. عده ای یک قبر سه طبقه می کَنند و پسرم عباس هم بالای قبر نشسته است از او پرسیدم: « عباس این قبرها مال کیه؟» جواب داد: « یکی مال داداش حسن، یکی مال شما و یکی دیگه معلوم نیست مال کیه.»
روز بعد بمب به خانه شان خورد و سه نفر به شهادت رسیدند این سه نفر عبارت بودند از:« حسن برادر شوهر خواهرم و مادر شوهر خواهرم بیگم مطلوبی که این خواب را دیده بود و آن یکی هم که در خواب گفته بودند معلوم نیست خواهرم اشرف اکبرزاده عروس خانم مطلوبی بودند که همگی با هم شهید شدند.»
ای شهیدان عشق مدیون شماسـت
هر چه ما داریم از خـون شماســت
ای شقایق هـا و اِی آلالـــــــــه ها
دیدگان دشـت مفتون شـماســت
اللهم عجل لولیک الفرج
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada