🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
صفحه ۳۶
... رســيدم به ابراهيم. بازي به دو شد وآبروی من حفظ شد! توپ را انداختم
كه سرويس بزند.
توپ را در دســتش گرفت. آمد بزند که صدائي آمد. الله اكبر... ندای اذان
ظهر بود. تــوپ را روي زمين گذاشــت. رو به قبله ايســتاد و بلندبلند اذان گفت. در فضاي دبيرستان صدايش پيچيد.
بچه ها رفتند. عده اي براي وضو، عده اي هم براي خانه.
او مشــغول نماز شــد. همانجا داخل حياط. بچه ها پشت ســرش ايستادند.
جماعتي شد داخل حياط. همه به او اقتدا كرديم. نماز كه تمام شــد برگشت به سمت من. دست داد و گفت: آقا رضا رقابت وقتي زيباست كه با رفاقت باشد.
______________________
نماز اول وقت
جمعي از دوستان شهيد
محور همه فعاليتهايش نماز بود. ابراهيم در ســخت ترين شرايط نمازش را اول وقت ميخواند. بيشــتر هم به جماعت و درمســجد. ديگران را هم به نمازجماعت دعوت ميکرد.
مصداق اين حديث بود كه اميرالمؤمنين علیه السلام ميفرمايند:" هر که به مسجد رفــت و آمد کند از مــوارد زير بهره ميگيرد: برادري کــه در راه خدا با او رفاقت کند، علمي تــازه، رحمتي که در انتظارش بوده، پندي که از هلاکت نجاتش دهد، سخني که موجب هدايتش شود و ترک گناه."
ابراهيــم حتــي قبل از انقــلاب، نمازهاي صبح را در مســجد و به جماعت ميخواند.
رفتار او ما را به ياد جمله معروف شهيد رجائي مي انداخت؛ "به نماز نگوئيد
کار دارم ، به کار بگوئيد وقت نماز است."
بهتريــن مثال آن، نمازجماعت در گود زورخانــه بود. وقتي كار ورزش به اذان ميرسيد، ورزش را قطع ميکرد و نماز جماعت را بر پا مي نمود.
بارها در مسير سفر، يا در جبهه، وقتي موقع اذان ميشد، ابراهيم اذان ميگفت و با توقف خودرو، همه را تشويق به نماز جماعت ميکرد.
صداي رساي ابراهيم و اذان زيباي او همه را مجذوب خود ميکرد ...
#همراه_شهدا
@Hamrahe_Shohada
لیست صفحات این کتاب
https://eitaa.com/Hamrahe_Shohada/2925
🍃🍃🍃🍃🍃