آن گاه در سومین جمله مى‌فرماید: «زهد ثروت است» (وَالزُّهْدُ ثَرْوَةٌ) اشاره به اینکه انسان از ثروت آیا چیزى جز بى نیازى مى‌خواهد و آدم زاهدِ قانع، از همه خلق بى نیاز است و چه بسا ثروتمندانى که جزء نیازمندان هستند. زهد همان بى اعتنایى به زرق و برق دنیا و مال و منال و شهرت و آوازه است. زاهد کسى نیست که فاقد این امور باشد بلکه زاهد کسى است که دلبسته و وابسته به این امور نباشد؛ خواه آن را داشته باشد یا نه! بلکه مى توان گفت: زاهدان از ثروتمندان غنى‌ترند، چرا که ثروتمندان از یک سو باید پیوسته ثروت خود را حساب و کتاب کنند و از سوى دیگر مراقب باشند سارق و دشمنى آن را از دست آنها نگیرد در حالى که زاهدان از همه اینها بى نیازند.