داستانهایبحارالانوار:
کوری شفا یافته...🌱
🤍🌼شخصی به نام اعمش میگوید:
کنیزی سیاه چهره ی نابینا را در مدینه دیدم که آب به مردم میداد و میگفت:« در راه محبت علی بنوشید.»
🤍🌼پس از مدتی او را در مکه دیدم که بینا بود و به مردم آب میداد و میگفت:
«در راه محبت سرورم علی علیه السلام آب بنوشید، آن کس که خداوند به خاطر او بیناییام را دوباره به من عنایت کرد.»
🤍🌼نزدیک رفتم، گفتم:
شما را چندی پیش در مدینه دیدم به مردم آب میدادی و نابینا بودی و امروز میبینم بینا هستی، قضیه بینایی تو از چه قرار است؟
🤍🌼گفت: روزی شخصی از من پرسید: تو کنیز آزاد شده علی بن ابی طالب علیه السلام و از ارادتمندان او هستی؟
گفتم: آری
گفت: خدایا! اگر این کنیز راست میگوید بینایی اش را به او باز گردان.
به خدا سوگند! بعد از دعای آن مرد خداوند نعمت بینایی را به من بازگرداند و بینا شدم.
به او گفتم: تو کیستی؟
گفت: من خضر پیغمبر، و از شیعیان امیرالمومنین علی علیه السلام هستم.
‹‹ بحارالانوار، ج ۴۲، ››
@Harf_Akhaar