🌀 مصطفی اصلا آدم خجالتی ای نبود. یک بار قرار شد برای نماز جمعه پول جمع کنیم ما که سابقه پول جمع کردن برای مسجد خودمان را داشتیم، می دانستیم باید چه کار کنیم، اما چند نفر از دوستان نحوه کار را نمی دانستند. مصطفی برایشان توضیح داد و گفت اینجوری داد نمی زنند، اینطوری داد می زنند😯 و شروع کرد چند دقیقه ای داد و فریاد کردن و برای نماز جمعه پول جمع کردن.😅 اینکه مصطفی جربزه هر کار را داشت، برایم عجیب بود، شاید اگر خودم بودم هیچ وقت این کار را نمی کردم. استعداد خوبی برای کار کردن با نوجوان ها داشت. به هر حال هر  آدمی یک استعدادی دارد و استعداد مصطفی هم در کار فرهنگی برای نوجوان ها 🧑 بود. ویژگی دیگرش این بود که در کار فرهنگی به افرادی توجه می کرد که کسی به آنها بها نمی داد. روی درس بچه ها خیلی حساس بود. یکی از بچه ها تجدید آورده بود و مدرسه ثبت نامش نمی کردند، با یکی از مدارس کهنز صحبت کرد، اما چون محل زندگی اش جای دیگری بود، ثبتنامش نکردند، رفت با مسئول یک معاملات ملکی صحبت کرد که سندی بدهند تا نشان دهد خانه این بچه کهنز است و بعد اسمش را در مدرسه 🏣 نوشت. حتی برای خیلی از بچه ها لباس می خرید. آن زمان که کسی تفنگ اسباب بازی نداشت، مصطفی از جیب خودش برای بچه ها تفنگ بادی خرید. ما سربه سرش می گذاشتیم و صدایش می کردیم، 😁   برای افراد بی بضاعت همه چیز می خرید. خودش می گفت: «من میروم بین فامیل گدایی می کنم، پول جمع می کنم تا برای مسجد خرج کنم» 🦋 شهید مصطفی صدرزاده 🦋 🌻🌛¦→@Hasanjanm118