🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
°•○●﷽●○•°
•°|
#قصه_دلبرے(2) 📚 |•°
رمان :
#قدیس
قسمت 2⃣9⃣
هرگاه رعیت بر تو بد گمان گردد، عذر خویش را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار از
#بدگمانی نجاتشان ده که این کار وسیله ای
برای خودسازی تو و
#مهربانی کردن نسبت به
#رعیت است و این از شر خواهی تو، آنان را به حق وا می دارد.
مبادا هرگز در آنچه که با مردم
#مساوی هستی، امتیاز بیشتر بخواهی و از اموری که بر همه روشن است، غفلت کنی؛ زیرا به هر حال نسبت به آن در برابر مردم مسئولی و بزودی پرده از کارها یک سو رود و انتقام ستمدیدگان را از تو می گیرند.
♦️♦️
@Heiyat_Majazi♦️♦️
آنچه بر تو لازم است، این است که حکومت های دادگستر پیشین، سنت های با ارزش گذشتگان، روش های پسندیده ی رفتگان، آثار پیامبر اسلام و واجباتی که در کتاب خداست را همواره به یاد آوری و از آنچه ما عمل کرده ایم پیروی کنی و برای پیروی از فرامین این عهدنامه ای که برای تو نوشته ام و با آن حجت را بر تو تمام کرده ام، تلاش کنی.
مالک به سوی مصر حرکت می کند.
خبر به گوش معاویه می رسد.
گویی تخت معاویه به لرزه افتاده است.
همه ی امیدهایش برای تصرف مصر بر باد می رود.
او مالک را خوب می شناسد؛ دست راست علی و مرد
#دوم حکومت اوست که اگر به مصر برسد، با هیچ
#سپاهی نمی توان مصر را از چنگ او در آورد.
چاره چیست؟
باید فکری می کرد.
فورا کسی را به سراغ عمرو عاص می فرستد.
وقتی عمرو مقابلش می ایستد و معاویه خود را نمی بازد، فقط لبخند تلخی بر لب می نشاند.
معاویه با اضطرابی که قادر به پنهان کردنش نیست، می گوید:
تو در چاره جویی بر من مستحق تری، زیرا تو می خواهی فرماندار مصر شو و حالا علی مالک را به مصر فرستاده است.
برای حکومتت در مصر چه نقشه ای در سر داری عمرو؟
پاسخ می دهد:
نباید بگذاریم پای مالک به مصر برسد،
#ادامھ_دارد🍃
بھ قلم✍:
#ابراهیم_حسن_بیگے
🌸کپے با ذڪر منبع
و نام نویسنده بلامانع است ...🍃
منــبع👇
❣
@chaharrah_majazi
رمان فوق العاده☝️
هرشب ساعت21:00 از این ڪانال👇
📚|
@Heiyat_Majazi
🍃
🌸🍃
🍃🌸🍃