シ︎. 🌕 ماه تیسا🌙
╭══✾✾✾══╮
#گناه_ناکرده♡
╰══✾✾✾══╯
قسمت423
با دوفنجان چایی از آشپزخانه سمتشان رفتم.
متوجه قدم هایم که شدند فنجان هارا روی میزشان. گذاشتم.
_سلام. بفرمایید.
پوپک زیر چشمی نگاهم. کردو عطابک. گفت :
_دست درد نکنه تو هنوز نخوابیدی. چشمات از خستگی باز نمیشن. برو بگیر بخواب
_چشم.
سمت اتاق برمیگشتم که صدای آرام. پوپک درگوشم. نجوا شد.
پوپک به عطابک باصدایی آرام طوری که خیال میکرد من. نمیشنوم گفت :
_امشب بااین دختره کجا رفتی؟
_رفتیم بیرونو شام خوردیم دیگه. اهمیتی داره برات. اون. ورقه های کاغذ و بده من.
پوپک _بیا بگیر ازاین چیزی عایدت نمیشه می بینی که نمیخوادت.
_انقدر سماجت به خرج میدم تابالاخره راضی شه زنم شه.
لامپ های انتهایی را خاموش کردم. وقتی دیدم حواسشان از من پرت است، کناری سنگر گرفتم، دل نگران. بودم. مبادا پوپک جریان بارداری ام را رو کند، مخفیانه به حرف هایشان گوش دادم.
پوپک _نمیشه، یعنی نمیتونه بشه.، قبلاهم. گفتم این دختره، آدم درستی نیست نمیدونم توچه طور عاشقش شدی.
_خسته نشدی از بد گفتن پشت سرش. دارم حساب میکنم، این ماه دخل وخرجمون به هم نمیخوره، گیجم. نکن.
اما پوپک دست بردار حرف نبود.
_کاش میفهمیدی من چه قدر دوستت دارم.
_این. اولین بار اززبون تو میشنوم، نازگل هم امشب مخم و خورد از بس راجب تو گفت. یه جوری از تو حرف میزد انگا ربهش پول داده باشی فکر تورو به زور کنه تو کلم. ولی همه جوره کور خوندی پوپک. بعد از مدت ها یکی پیدا شده که از ته قلب دوسش دارم سعی نکن مانعم شی.
_پس من چی؟
_نمیدونم شاید یکی بهتر ازمن بیاد توزندگیت اما اینو میدونم باید عشق منو گوشه قلبت خاک کنی بهتر از ازدواج با ذلت وخفتِ با منه. تو برای من. مثل خواهرم می مونی، من نصفه گمشدمو پیدا کردم.
پوپک _نیمه گمشدت حاملست.
_چی؟
_چیه گوشات کر شدن عطا چشاتو واکن دختری که یه دل نه صددل عاشقش شدی حاملست. با گوشای خودم شنیدم
وقتی داشت با وارش دوستش تو آشپزخونه حرف میزد. چیزای کمی دستگیرم شد. مثلا این که شوهرش زندست. فرارکردن واون. آلان حاملست. نمیبینش تواین مدت کم. چه قدر چاق شده.
_داری مزخرف به هم میبافی.
_من راست میگم عطا. اون یه زن حاملست، دلیلش برای جواب رد به تو آینه. وگرنه هرکی این سفره خونه رو ببینه دندون طمعش گرد میشه.
_نه. تو داری دروغ میگی. اون اگه تاالان به من. جواب رد داده فقط به خاطر اینه که یکی دیگه رو دوست داره.
_تو چه قدر ساده ای عطا. شایدم عشق این دختره خامت کرده، نمیدونم. اما حاملست. اینا کارشون اینه با چشم وابرو آمدن و سیاست های زنونه، دل مردای ساده ای امثال تورو ببرن، ببین دختره با وجود حاملگی دست از این کاراش برنداشته.
_داری مثل سگ دروغ میگی. باز چه نقشه ای تو سرته، به عقل جنم نمیرسه برای اینکه از چش من. بنداریش همچین دروغی سرهم کنی.
_باشه من. دروغگو . چند ماه دیگه که شکمش قشنگ اومد بالا چی میخوای بگی. چند ماه دیگه که زاییدو یه پسر کاکل زری آورد که معلوم. نیست باباش کیه چی میخوای بگی اصلا میتونی همین فرداصبح یه بهونه بتراشی و ببریش دکتر.
_باشه. میبرمش. ولی وای به حالت پوپک اگه دروغ بسته باشی به دختر بیچاره که غیر ازاین نیست.
_مشکل تو میدونی چیه؟ گول ظاهرمعصوم این دختره رو خوردی.
با ۱۵ هزار تومن همین امروز رمان رو تا اخر بخونید😍❤️به ادمین پیام بدید
@AdminAzadeh