فصل دوم ...... پارت ۳۴۰ ...... عصبی از اینکه چه شخصی به خودش اجازه داده این کارو بکنه در رو باز کردم ..... مردی با لباس مشکی و کاپشن چرم مشکی ..... ته ریش انکادر شده و موهای کاملا مرتب ..... اونقدر از اینکه غریبه بود و به خودش جرات همچین کاری داده بود عصبی شدم و به حرف اومدم : پاتون رو ور دارید اقای محترم .... نسبتی با این ساختمون دارید ؟ نیم خندی به صورتم پاشید : با این ساختمون خیر .... ولی با افرادش شاید . لطفا پاتون رو بردارید ..... با کی کار دارید ؟ ..... اگر پاتو برنداری از جلوی در زنگ می زنم پلیس بیاد پاتو برداره .... ایجاد مزاحمت نکن برو پی کارت . صدای خنده مردانه اش در هوای ازاد شکست : عجب جسارتی .... چه زبون درازی ؟ ..... تا حالا این همه جسارت یه جا از یه خانوم متشخص ندیده بودم ..... دیگه چی داری تو چنته .... رو کن ببینیم . عصبی شده بودم از اینکه نه خودشو معرفی می کرد ..... نه میل داشت پاش رو از لای در ور داره و خیلی هم وقیحانه صبحت می کرد : چقدر پرویی شما .... پات رو ور دار میگم . خواستم گوشیم رو در بیارم و زنگ بزنم به پلیس ۱۱۰ که به حرف اومد و پاش رو کشید : به جناب وکیل و نو عروسشون سلام منو خیلی برسونید ..... تبریکات واصله رو خدمتشون عرض کنید ..... بگید زود زود خدمت می رسم . با رفتنش درب رو بستم .... مردک روانی بود . درب رو بستم و غر غر کنان خواستم از پله ها بالا برم که حرفای نیلوفر تو گوشم اکو شد : ارسلان اگر از زندان بیا بیرون نمیذاره اب خوش از گلوم پایین بره . با بهت چندتا پله رفته رو برگشتم ..... اون عوضی ارسلان بود ..... اینجا رو چه جوری پیدا کرده بود ..... کی از زندان ازاد شده بود ..... درب رو باز کردم تا شاید دوباره اون عوضی رو ببینم که خشکم زد . برا لحظه ای نفسم رفت ....‌ اریا اینجا چه می کرد ..... اینجا چی می خواست ..... کی ادرس اینجا رو داده بود بهش ..... خواستم درب رو سریع ببندم که مانع شد و مچ دستش لای در موند : زن داداش ..... زن داداش ..... تو رو خدا گوش کن به حرفم ...‌.. باز کن این درو ..... دستم شکست ..... نمیخوام اذیتت کنم ..... فقط به حرفام گوش کن ..... هیچی ازت نمیخوام .... فقط به حرفام گوش کن . از پشت در فریاد زدم : چی میخوای اینجا ؟ ..... برو رد کارت ..... کم نبود زندگیم رو پاشوندی از هم ..... برو رد کارت تا زنگ نزدم پلیس بیاد ..... کی ادرس اینجا رو داده بهت ؟ همچنان دستش لای در بود : دستم شکست .... باز کن این درو .... از پدرتون گرفتم ادرس رو .... تا حرفام رو نزنم نمیرم از اینجا .با۶۰ تومن یه شبه همه ی قسمت های رمان رو تا اخر بخون 😍 به ازاده جون پیام بدید @AdminAzadeh لینک قسمت اول https://eitaa.com/Hesszendegi/61558 ❤️❤️❤️ ❤️