وارد هیئت که می شد، جایگاه و پست و مقام رو میذاشت کنار میشد یک آدم خاکی و مخلص از جابجایی چرخ مخصوص حمل باند صوت گرفته تا شستن ظرف ها هر کاری از دستش بر می اومد انجام می داد می گفتند: آقا حامد! شما افسری و همه شما رو می شناسند بهتره این کارهارو بقیه انجام بدند میگفت : اینجا جاییه که اگه سردار هم باشی باید شکسته بشی تا بزرگ بشی صبر می کرد بعد از هیئت که مردم می رفتند، مشغول شستن دیگ ها می شد میگفت : شفا تو آخر مجلسه آخر مجلس هم شستن دیگ هاست و من از این دیگ ها حاجتم رو خواهم گرفت و آخر هم حاجتش رو با گرفت🕊 🌷 هیئت موکب الزهراء خواهران 👇 (شمال شرق تهران ) https://eitaa.com/Heyatalzahra