بسم الله الرحمن الرحیم 💠 دلایل ترجیح آقای رئیسی 📑 حدود ۱۷۵۰ کلمه [در ۳ تِکّه] ⏳ ☢ الف) در یک دسته‌بندی، افراد به «نظری صرف، نظری ناظر به عمل، عملی [عامدانه از تعبیر به "اجرائی" خودداری کردم]» تقسیم می‌شوند. آقای جلیلی را از دسته دوم و آقای رئیسی را از دسته سوم می‌دانم. تلاش‌های هشت‌ساله آقای جلیلی برای احصاء مسائل حاکمیتی و ارائه راه‌حل‌های مختلف، تلاش قابل تقدیری است با دو ملاحظه: ۱. از همه ارکان و نهادهای عهده‌دار وظائف «نظری ناظر به عمل»، انتظار چنین کاری به صورت تخصصی می‌رود [و نگارنده از قضاوت درباره عملکرد آن ارکان به دلیل عدم اطلاع معذورم، هر چند فیالجمله از نقص عملکردی ساختارهای موجود باخبریم]. ۲. خالصانه و مُجدّانه بودن این تلاش به معنای نقدناپذیری نیست. 💢 در هر صورت، حاصل تلاشهای دکتر جلیلی مجموعه راه‌حل‌هایی است که در حیطه دوم آماده شده است و برای اجرا نیاز به امتیازات افزوده‌ای در فرد مجری دارد که موضوع این نگاشته است. ☢ ب) مقصود بنده از «عملی» [با تحفظ بر عدم اراده معنای «معتاد»] معنایی غیر از «مدیر اجرایی» است، بلکه مقصود شخصی است که واجد توانایی‌های مدیریتی باشد. با توجه به جایگاه ریاست جمهوری این توان مدیریتی باید در سه حوزه حد نصاب لازم را کسب کند: مدیریت سیاسی، مدیریت توده‌ها، مدیریت ساختارها. ۱) مراد از مدیریت سیاسی، داشتن قدرت اجماع‌سازی و اقناع جریانات مختلف سیاسیِ دخیل در جامعه و حاکمیت است، به حدّی که بتواند انسجام حداقلّی سیاسی را در حاکمیت و در جامعه (این دو با هم متفاوت است) ایجاد کند. به عنوان مثال در قضیه برجام، آقای روحانی فاقد مدیریت سیاسی بود، مخالفان را به رسمیت نمی‌شناخت و آنها را هم‌صدا با اسرائیل و نتانیاهو معرفی میکرد اما مقام معظم رهبری در پی مدیریت سیاسی بودند، ظریف و تیمش را حمایت می‌کردند و به دولت پیشنهاد می‌دادند با منتقدان گفتگو کنند. ۲) مراد از مدیریت توده‌ها قدرت اقناع افکار عمومی است. یعنی جامعه بدون لحاظ شکاف‌های سیاسی و قومیتی بتواند با رئیس جمهور به عنوان رئیس جمهور ارتباط برقرار کند و او را لایق ریاست جمهوری بداند، هر چند او را از پایگاه فکری دیگری بداند. به عنوان مثال این توانایی در رئیس جمهور باشد که بتواند یک طرح ملی را به مردم عرضه کند و از ایشان در اجرای آن یاری بخواهد و بتواند حمایت و همدلی بالای پنجاه درصد از توده‌ها را از آن خود کند یا دست کم از بروز بحران‌های اجتماعی جلوگیری کند. البته بیشترین وظیفه اقناع افکار عمومی بر عهده رسانه‌های فراگیر است اما اولاً برخی از این رسانه‌ها که مربوط به ساختارهای حاکمیتند با "قدرت ساختاری" رئیس جمهور در خدمت او در می‌آیند و برخی با "قدرت سیاسی". اما خود گفتار و رفتار عمومی فرد رئیس جمهور، یکی از مهمترین عوامل شکل‌گیری افکار عمومی نسبت به او و افکارش است. بحران بنزین ۹۸ مثال بارز عدم وجود مدیریت توده‌ها در شخص رئیس جمهور بود. ۳) مراد از مدیریت ساختارها، آن است که در فضای فعلی جمهوری اسلامی، که نهاد دولت از داخل و خارج آن، تضعیف شده و ده‌ها نهاد موازی عهده‌دار بخش‌های مشترک شده‌اند، فرد دارای قدرت جمع‌کنندگی میان قدرت و مقاومت نهادها و ساختارها را داشته باشد. این غیر از مدیریت جریان‌های سیاسی داخل حاکمیت (قسم اول که بحث شد) و غیر از مدیریت توده‌ها (قسم دوم که بحث شد) است. فرض بفرمایید دعواهای وزارت جهاد و وزارت صمت و وزارت کار در مورد فلان نزاع صنایع تبدیلی کشاورزی یا دعوای وزارت کشور و اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه در مورد فلان بحران امنیتی. اینها نیاز به فردی دارد که قدرت جمع‌کنندگی بین ساختارها و برآیندگیری از نیروهای موجود در حاکمیت را داشته باشد که نیروها صَرف حل مسئله گردد نه نزاع قدرت میان نهادهای مختلف. ادامه مطلب در پایین 👇