🔰ماجرای یک «تنوین»🔰
ــ چته؟ چرا آروم نمیگیری؟
◀️ گیرِ یه «تنوین»م.
ــ چی؟
◀️ اون فراز مناجات شعبانیه که میگه
: ما اظنّک تردّنی فی «حاجهٍ» قد افنیت عمری فی طلبها منک
ــ خب یعنی «گمون نمیکنم که جواب رد بهم بدی دربارهی حاجتی که عمرم رو صرف کردم برای خواستنش از تو». مشکلت چیه؟
◀️ بعضی موقعا تنوین، به معنای «وحدت»ه. یعنی «یه حاجت» دارم که عمرم رو براش صرف کردم و بخاطر همین بعیده که تو مستجابش نکنی.
ــ مگه میشه که آدم فقط یه حاجت داشته باشه؟! یعنی کل عمرش رو فدای یه حاجت بکنه؟!
◀️ همین دیگه! آدم که پر از حاجت و نیازه. اما باید بتونه به حاجاتش «نظام» بده و همه رو بر محور یه حاجت، هماهنگ بکنه و بر اساس اون حاجت اصلی، بقیه حاجتهاش رو حذف و اضافه یا کم و زیاد بکنه. اونوقته که میتونی بگی: «ما اظنّک تردّنی» اونوقته که دیگه دست رد به سینهت نمیزنه...
ــ وایسا ببینم چی گفتی؟
◀️ گفتم که؛ گیر یه تنوینم...
❤️به یاد شهید یک و بیست دقیقهی همهی شبهای جمعه که لفاظیهای امثال من را در عمل به رخمان کشید و با چند دهه آرزوی شهادت در راه دفاع از خداپرستی در مقابل جاهلیت مدرن، تمام کارهایش و همه حاجتهایش را بر همین اساس حذف و اضافه کرد تا خدا قاعده «ما اظنک تردنی» را به زیباترین شکل در حقش جاری کند و بزرگترین شهادت قرن را برایش رقم بزند. تقدیم به سپهسالار ولایت فقیه؛ حاج قاسم عزیز که در وصیتنامهاش همین فراز مناجات شعبانیه را به زبان شیرین خودش ترجمه کرد:
«عزیز من! جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟ ... عزیزم! من از بی قراری و رسواییِ جاماندگی، سر به بیابانها گذاردهام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان میروم. کریم، حبیب، به کَرَمت دل بستهام، تو خود میدانی دوستت دارم. خوب میدانی جز تو را نمیخواهم. مرا به خودت متصل کن.»
✍️ حجتالاسلام محمدصادق حیدری
✅
https://eitaa.com/HossiniehAndisheh