متن ادبی نامش کربلاست ! سرزمین کرب و بلا. جائیکه با خون پسر مرتضی علی (ع) و یاران بی نظیرشان آراسته و نگین انگشتری زمین شده است. این خاکی است که ذراتش دم مسیحایی دارند و استشمام هوای ملکوتی اش سعادتی است که جز به برات و دعا میسر نمی شود. آری بهشت زمین را کربلا نام نهاده اند، زمینی از جنس آسمان که ملائک حرمش حامل دعای مستجاب هستند،گویا اینجا به جای زبان، قلب سخن می گوید و به جای گوش،چشم پاسخ می گیرد با نوازش اشک! آخر اینجا مقتل کشته ی اشک است! مقتل پسر زهرا سلام الله علیها ! حسین ،سیدالشهدا علیه السلام نزدیک نهر علقمه،ملقمه ای است از اضطراب زینب و داغ رباب، خون گلوی علی اصغر و شرمساری باب الحوائج، ابوالفضل العباس ، از تشنه ماندن اطفال حسین علیه السلام اگر لطیف باشی ، تلطیف روح حر ابن یزید را هم حس میکنی و اشتیاق قاسم و علی اکبر را برای عشق بازی با خالق! و ریشهای سپید از خون خضاب شده حبیب و موج موج خونهای بی تاب ریخته شدن را پرچم سرخ ، برفراز گنبد طلایی، یادآور صدای سلحشورانه ی ((الله اکبر)) از گلوی جاودانه سیدالشهداست و فریاد ((هل من ناصر)) و ((هیات من الذله)) کربلا ،موعد عشاق خداست که به اکسیر عشق، شاه کربلا را حرارتی است در قلوب مومنین که هرگز سرد نخواهد شدو از برکت نام بی همتای این امام شهید، بوی نیکوی خدا بر می خیزد. سرعشق اشعارآئینی شراره(زهرا)وقار https://eitaa.com/serreeshgh