به این عکس نگاه کنید. شبیه چیست؟ مثلا یک عکس خانوادگی، بعد از یک اجلاس... یا یک عکس یادگاری حزبی.... حدس بزنید این جمع قبل از این عکس کجا بودند؟ به چهره های شاداب و لب خندان بچه‌ها نگاه کنید. حتما قبل از آمدن مادرشان را بغل کرده‌اند، مادر هم گفته زود برگردید! مراقب باشین. حتما سفارش خواهر کوچکتر را به بزرگترها کرده است و یک بوس برایشان فرستاده و با لبخند بای بای کرده. این چهره های شاداب، غیر از این، تصویر دیگری به ذهن نمی‌آورد. ولی حالا حدس بزنید که این صورت‌های پر از امید، لحظاتی قبل، پدر و مادر جوان خود را به خاک سپرده‌اند.... و‌ دوباره به عکس نگاه کنید. درست است، آنها با مادرشان خداحافظی کرده‌اند، ولی نه در آغوش گرم او، بلکه در آغوش سرد خاک. اینها پنج کودک شهیده معصومه کرباسی و شهید رضا عواضه، شهدای دیروز لبنان هستند. مادری که مدال اولین زن شهیده طوفان الاقصی را به یادگار گذاشت. حالا این عکس یادگاری بعد مراسم خاکسپاری، انسان را متحیر می‌کند. آن مادر چطور باید بچه‌هایش را تربیت کرده باشد که در مراسم خاکسپاری اش قطره ای اشک نریزند؟ سربلند کنند و به آنها که از خداوند برایشان طلب صبر می‌کنند، بگویند:«ما صبر لازم نداریم، افتخار می‌کنیم که مادرمان شهید شده است.» این عارفان ۱۰-۱۴ ساله، مرگ را به بازیچه گرفته‌اند و باور دارند که تا ابد با شهیدان زنده‌تر از ما، زندگی خواهند کرد. این همه باور، این همه ایمان، با کدام نفس گرمی، بارور می‌شود و رشد می‌کند؟ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✍سمیه سادات کریمی ─┅─✵🕊 @elahabib 🕊✵─┅─