11.47M حجم رسانه بالاست
از کلید مشاهده در ایتا استفاده کنید
استاد با اندوهی عمیق می‌گوید می‌خواهم بخوانم. در سوگِ تخریبِ گسترده‌ی جنگلهای هیرکانی که اکنون ثبت جهانی شده‌است. در سوگِ تالاب انزلیِ گیلان جان که با غرقِ در فاضلاب و هیولای سد لاسَک نابودش می‌کنند. در سوگ غار اسپهبد خورشیدِ مازندرانِ جان که در صدای لودر و بلدوزرو غبارِ خاکستریِ استخراجِ جانِ کم جانش گُم شده‌است. در سوگ عظمت و شکوهِ درختانِ پاک که در زیرِ حقارتِ کثافتِ کوههای زباله در نهان و عیان ناپیدا شده. در سوگِ گردنه‌ی حیران که حیرانت می‌کند حماقتِ ویلاسازیِ زشتِ آدمهای پشت به ایران. در سوگ تخریبِ نهارخورانِ گلستان. در سوگِ سواحل دریایِ کاسپینِ که اگر در انبوه زباله او را دیدی، سلام مرا هم به او برسان. در سوگ مجوزهای شرم آور. در سوگ آفتی به نام خیانتِ همیشه‌ی جهل و نادانی. در سوگِ هیرکانی. استاد می‌خواهد بخواند. ما هم باید بخوانیم. در سوگِ هیرکانی. استاد هوشنگ حاجی بوداغی، گیلان جان، تالش جان. @iran_shegeftangiz