با حاجی رفیق بودیم ؛ عین برادر... وقتی هوای سوریه به سرمان زد، با رئیس دانشگاه فرهنگیان کرمان، رفتیم سراغش گفتیم : حاجی، ما میخوایم بیایم سوریه! گفت : برای چی ؟! گفتیم: همه دارن میرن، ماهم میخوایم بیایم. ما اینجا توی کرمان، همه جا پیش شما هستیم ؛ اونجا چی؟ خندید و گفت : تو که توی دانشگاهی، این آقا هم همینطور امروز جبهه دانشگاه مهمتر از سوریه ست! برید اونجا کار کنید بچه های مردم رو نجات بدید، راهنمایی کنید. داوطلب سوریه زیاد داریم هر وقت نیاز شد، خبرتون میکنم..! 《 》💔🍂 🆔 @ISTA_ISTA