به نام خدا
#تلاوت_قرآن،
#شهریه_کلاس
سال دوم دانشجویی استاد بزرگواری داشتیم که به صورت فوق برنامه،
#الفیه ابن مالک را برای ما تدریس میکرد. استاد دکتر محمود
#خرسندی قدی کوتاه، صورتی پهن و محاسنی مشکی و انبوه داشت که تارهای سفید مو در دو سوی آن دیده میشد. آن وقتها تخته وایت برد و ماژیک نبود. تخته سیاه و گچ بود. استاد با نام خدا شروع میکرد. و هر جلسه همزمان با شروع تدریس این شعر را زمزمه میکرد: «ای که ز خویش غافلی مرگ خبر نمیکند...» سپس شروع به تدریس میکرد و با شفافیت زیاد عربی را درس میداد. استاد خرسندی
#حافظ_قرآن بود. بابت تدریس عربی
#شهریه از دانشجویان دریافت نمیکرد. از دانشگاه نیز حقالزحمهای نمیگرفت. و میگفت: «شهریه شما این است که هر شب سی آیه قرآن بخوانید.» و با لبخندی ملیح میافزود: «هرکس نخواند کلاس من حرومش میشه.» و بدین طریق دانشجویان را به استمرار در قرائت و انس با قرآن سوق میداد.
استاد سراسر خلوص بود. هم علم بود هم اخلاق. برای رفع مشکلات مالی، ما را به خواندن سوره واقعه توصیه میکرد. و از کرامات این سوره در زندگی خود نیز برای ما میگفت. یک روز در پایان کلاس، دیدم غبار گچ چهره و دستهایش را سفید کرده بود. جلو رفتم گفتم: «استاد خدا قوت.» بعد قبل از اینکه بتواند مانع شود، دستهای گچی او را بوسیدم. خیلی لذتبخش بود. بسیاری از موفقیتهای علمی خود را مدیون همان
#بوسه بر دستان گچی استاد هستم. /
#حسین_صفره/