سلام بر دوستان به نام خدا علامه عزّالدین مقدسی در شرح حدیث نبوی: (مَن عرف نَفسَه فقد عرف ربَّه: هر که خود را بشناسد، پروردگارش را شناخته است.) گفته است: روح لطیفه ای لاهوتی است در بدنی ناسوتی-خاکی- که از ده جنبه بر وحدانیت خدای متعال دلالت دارد: ۱. وقتی بدن را به حرکت درمی آورد و آن را تدبیر می کند، درمی یابیم که جهان ناگزیر محرِّک و مدبّری دارد. ۲. یکی بودن روح بر یکتایی خدای متعال دلالت دارد. ۳. حرکت دادن بدن به وسیله آن بر قدرت خدای عزّوجلّ دلالت دارد. ۴. اطلاع آن بر آنچه در جسد است، بر علم خدای متعال دلالت دارد. (یعنی هر گونه درد و احساس در ظاهر و یا درون بدن رخ دهد، جان باخبر می شود و برای رفع آن چاره اندیشی و اقدام می کند. یعنی از رخدادهایی مانند سردی، گرمی، گرسنگی، تشنگی، درد دندان، درد سر، رفتن خاری در بدن، نیش حشره و مانند آن باخبر است.) ۵. استوا(اشراف و احاطه) جان بر بدن، بر اشراف خدای متعال بر آفریدگان وی دلالت دارد. ۶. تقدّم(وجود پیشینی) جان بر بدن و بقای آن بعد از خرابی و از بین رفتن بدن، بر ازلی و ابدی بودن خدا دلالت دارد. ۷. معلوم نبودن محل جان در جسد- اینکه در همه جای بدن هست و در هیچ جای معین از آن هم نیست- بر لامکان بودن خدا دلالت دارد. ۸. علم نداشتن به کیفیت و چگونگی جان نشان می دهد که بر ذات خدا نمی توان احاطه یافت. ۹. قابل لمس و حسّ نبودن جان دلالت دارد بر اینکه خدا را نمی توان لمس و احساس مادی کرد. ۱۰. دیده نشدن جان با چشم سر بر محال بودن رؤیت خدا دلالت دارد. چنانکه فرمود: لاتدرکه الابصار و هو یدرک الابصار. و فردوسی به زیبایی سروده است: به بینندگان، آفریننده را نبینی، مرنجان دو بیننده را ارادتمند حسین صفره