هدایت شده از رفاقت تا شهادت...🌱
🌹در گرماگرم عملیات خیبر، پنج نفر بودیم که به اسارت نیروهای عراقی درآمدیم. 🌹فرمانده عراقی با بیسیم از مافوق خود در مورد ما کسب تکلیف کرد. بعد به ما دستور داد روی زمین بخوابیم. فهمیدیم که قصد کشتن ما را دارند. هرلحظه منتظر اصابت گلوله بودیم. ولی انتظار به درازا کشید. در این هنگام صدای حرکت تانکی را شنیدیم که به طرف ما می آمد. دریافتیم که می خواهند ما را زیر شتی تانک له کنند. 🌹تانک از روی دو نفر از یاران ما گذشت. من هم تن به مرگ سپرده بودم. صدای عباس را شنیدم که گفت: «برادر! بلند شو، فرار کنیم. لااقل به گلوله بسته بشیم. چرا زیر تانک له بشیم؟». 🌹بلند شدیم و به طرف خاکریز خودی شروع به دویدن کردیم. تیربار عراقیها به طرف ما شلیک می شد. گلوله ای به پای من اصابت کرد ولی توانستم از مهلکه بگریزم. "شهید عباس نیاوند" روای:همرزم شهید رفاقت تا شهادت ┄┅─✵🕊✵─┅┄ https://eitaa.com/joinchat/3741843547C517158791b