با یه عده طـــلبه آمدند قم همه شدند الا محــــسن خواب امام حسیــــــن'ع' رو دیده بود آقــــــا بهش گفته بودند : "کارهات رو بکن این بـــار دیگه بار آخــــره " . یه داده بود به یکی از رفقاش، گفته بود که شدم ببندیدش به ســـــینه ام آخه از آقا خواســـتم بی ســر شهید شم،با چند تا از فرماندهان رفته بود توی دیدگـــــاه. گلوله 120خورده بود وسطـشون؛ جنـــــازه اش که اومد،ســـــر نداشت. 😔 😔 😔 سربند رو بستیم به سیـــنه اش... روی سربند نوشته بود ؛ " " 🌷 شهید محسن درودی 🌷 -------•🍃🌸🍃•------ @Jahad1370313 ------•🍃🌸🍃•-------