📚
روشنفکری در غرب و ایران
✍🏼
قسمت ۹۱
🔰
گونهشناسی روشنفکری ایرانی
گونهشناسی نخست: تاریخ دقیقی برای ورود این کالای فرهنگی به ایران در اختیار نیست تا بتوانیم گونهشناسی متقنی ارایه دهیم، لیکن شاید بتوان شکست نظامی ایران از روس و اعزام دانشجویان به فرنگ در زمان
عباسمیرزا و نوشتن
سفرنامهها و
سیاحتنامهها پس از بازگشت به وطن و تأسیس دارالفنون در سال ۱۲۶۸ قمری و آموزش دروس غیر اسلامی در آنجا و نهضت ترجمه آثار خارجی به ایرانی را زمان ظهور این پدیده به ایران دانست. با توجّه به این مقطع تاریخی، در یک گونهشناسی روشنفکری، میتوان تمام روشنفکران و جریانهای روشنفکری در ایران را به سه دسته تقسیم کرد:
۱. روشنفکران آتئیست؛
۲. روشنفکران سکولار؛
۳. روشنفکران دیندار.
♦️روشنفکران
آتئیست کسانی بودند که اعتقادی به دین نداشتند.
روشنفکران
سکولار به حضور دین در فعالیتهای اجتماعی اعتقاد نداشتند و اینها نیز به دو دسته کلّی تقسیم میشدند:
روشنفکران
سکولار غربگرا و روشنفکران
سکولار شرقگرا که ابتدا این گروه به دلیل حضور فعّال کمونیستها و نفوذ زیاد تودهایها در ایران بیشتر مورد توجّه بود.
پیدایش روشنفکری باعث شد تا جریان غرب گرایی و غربزدگی پدید آید و گونهشناسی دیگری آشکار گردد. گروهی مانند:
آخونداف و ملکمخان با احساس درماندگی و بیلیاقتی به تقلید فرومایه از غرب مبتلا شدند و گروه دیگری، جریان بازگشت به خویشتن و بازگشت به اسلام را در برابر موج غربزدگی بهوجود آوردند.
🔹این جریان، رشد فزایندهای یافت و در درون خود به دو گرایش تقسیم گردید:
الف) جریان تفکیک جنبههای مثبت غرب از جنبههای منفی آن
متفکّران این جریان بر این باور بودند که تنها باید در تکنولوژی و علم و دستاوردهای مثبت تمدّن غرب با آگاهی، نه کورکورانه از غرب تبعیّت کرد، امّا با نظام ارزشی و ایدئولوژی غربی، قاطعانه باید مبارزه نمود؛ زیرا اسلام با افکار جدید سازگاری دارد و ناآگاهی از اسلام راستین و جلوگیری استعمار از ترقی کشورها، باعث عقبافتادگی مسلمانان و کشورهای آنها شده است.
مرحوم
سیّدجمالالدین اسدآبادی (۱۸۷۹ م) پایهگذار این تفکّر بود. او با شعار زدودن اسلام از خرافه و لزوم آشنایی مسلمانان با پیشرفتهای علمی و فنی جدید و مبارزه با استبداد و استعمار به تبیین و تحقّق این جریان پرداخت و بزرگانی مانند:
میرزا کوچکخان، شیخ فضلالله نوری، مدرس، جلال آل احمد، شهید مطهری و شریعتی، این رویکرد را ادامه دادند.
امام خمینی (ره) نیز در فرمایشاتشان از این رویکرد حمایت میکردند. البته در گستره راه حل و نوع برخورد، تفاوتهای فراوانی به چشم میخورد.
🔸
ب) جریان مبارزه کلّی با غرب
این جریان با دو رویکرد سنّتی و متجدّد در جامعه رواج یافت. سنّتیها بر این باور بودند که راه حلّ نجات ایران تنها با تکیهزدن به رهیافتهای سنّتی، ممکن است و هرگونه الگوگیری از راه و رسم زندگی فرنگیان، نهتنها مشکلی را حل نمیکند؛ بلکه بر مشکلات میافزاید.
رساله
«شیخ و شوخ»، نمادی از غربگرایی و سنّتگرایی است که به طنز درآمده است.
متجدّدین دینی هم مانند:
احمد فردید (۱۲۹۱ ـ ۱۳۷۳)،
سیّدحسین نصر (۱۳۱۲ـ ...) و
رضا داوری (۱۳۱۲ ـ ...) با وجود تفاوتهایی که دارند، به این جریان گرایش داشتند؛
♦️
فردید، با طیکردن مقدّماتی به این نتیجه میرسد که غرب را بهعنوان یک هستیشناسی و یک شیوه زندگی باید ترک گفت.
سیّدحسین نصر با انتقاد شدید از تجدّدگرایی، به ویژگی بارز عصر جدید حمله میکند و آنرا طغیان انسان علیه خدا و جدایی عقل از نور معرفی مینماید.
رضا داوری نیز غرب را یک کلیت و مجموعهای واحد و یک نحوه تفکّر و عمل تاریخی معرفی میکند، بهگونهای که علم و تکنولوژی با باور و ارزش توأم است.
به نظر وی، تکنولوژی نهتنها مردم را ارباب خود نساخته؛ بلکه آنان را فرمانبردار خود کرده است؛ یعنی وسیله آزادی به ابزار اسارت تبدیل شده است. غرب از دیدگاه داوری، مجموعهای یکپارچه است که نمیتوان چیزهایی را به دلخواه از آن برگزید. ادامه دارد...
#روشنفکری_در_ایران_و_غرب
🆔
@Jarianshenasi