📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت ۹۵ 🔰 گونه شناسی روشنفکری در ایران گونه‌شناسی چهارم اگر بخواهیم با توجّه به گرایش‌های دین‌شناسانه معاصر به گونه‌شناسی دیگری از روشنفکری دینی دست یابیم، می‌توان به پنج‌گونه‌ دین‌شناسی علم‌گرایانه، دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه التقاطی، دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه غیر التقاطی، دین‌شناسی تجدّد ستیزانه و دین‌ شناسی ایدئولوژیک‌ ستیزانه اشاره کرد. دین‌شناسی علم‌گرایانه و ایدئولوژیک‌ گرایانه و ایدئولوژیک‌ ستیزانه، زیرمجموعه روشنفکری تجدّد‌گرا و در مقابل روشنفکری تجدّد ‌ستیز قرار دارند. دین‌شناسی علم‌گرایانه تلاش می‌کند تا هماهنگ‌ سازی میان محتوای دین‌شناسی و علوم طبیعی و انسانی برقرار کند و دستاورد‌های علمی را از متون دینی استخراج نماید. ♦️مهندس بازرگان در میان روشنفکران دانشگاهی و آیت‌الله طالقانی در میان روشنفکران حوزوی، نمایندگی این نوع دین‌ شناسی را به‌ عهده داشتند. بازرگان، با بهره‌گیری از کشفیات جدید در علوم زیست‌شناسی، فیزیک و... می‌خواست آیات قرآن را بهتر بفهمد و تفسیر کند و معجزات علمی و عددی قرآن را ظاهر سازد. نگرش قطعی و مثبت بازرگان به علوم جدید او را به تطابق علم و دین بیشتر سوق می‌داد. دکتر یدالله سحابی و استاد محمّدتقی شریعتی و بسیاری از روشنفکران دهه سی، در ترویج این رویکرد، بازرگان و طالقانی را همراهی کردند. البته دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرا در دهه چهل جایگزین دین‌شناسی علم‌ گرایانه می‌شود و شخصیت‌هایی مانند بازرگان را نیز به خود جلب می‌کند. 🔹مدل دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه هم که در دهه چهل و پنجاه در ایران رواج یافت، به دو جریان دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه التقاطی و دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه غیر التقاطی منشعب گردید. دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه التقاطی نه‌ تنها تلاش می‌کرد که با اسلام هماهنگ گردد و می‌خواست از متون دینی اسلام یک ایدئولوژی اسلامی در مقابل ایدئولوژی‌های رایج مارکسیستی و سوسیالیستی و لیبرالیستی ارائه نماید؛ بلکه درصدد بود تا با رویکرد دین‌شناسی علم‌گرایانه نیز هماهنگ گردد. بنابراین نمی‌توان این مدل از دین‌شناسی را با دین‌شناسی علم‌ گرایانه معارض دانست؛ بلکه مکمّل دین‌شناسی علم‌گرایانه است. دکتر شریعتی نماینده اصلی دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ گرایانه التقاطی است که مدل دین‌شناسی خود را با دین‌شناسی علم‌گرا جمع کرده است. 🔸بزرگانی مانند: علامه شهید مطهری، شهید بهشتی، استاد مصباح و... را می‌توان نمایندگان دین‌شناسی ایدئولوژی‌گرای غیر التقاطی دانست. به همین دلیل، این بزرگان با اینکه طرفدار ایدئولوژی‌‌سازی دین و علم جدید بودند، امّا به‌شدّت با علم‌گرایی و تفکّر التقاطی دین و علم مخالفت ورزیدند. زمینه‌سازی دین‌شناسی ایدئولوژیک‌ ستیز به نمایندگی دکتر سروش در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد شکل گرفت و به نقد معرفت دینی رایج پرداخت و تعریف جدیدی از اجتهاد ارائه داد که بسیاری از آموزه‌های دینی، حتی ضروریات دین را مخدوش می‌ساخت. این رویکرد، با بهره‌گیری از دستاوردهای فلسفه معاصر غرب در مقابل دو مدل دین‌شناسی ایدئولوژیک‌گرا و دین‌شناسی تجدّد‌ستیز قرار گرفت. ♦️دین‌شناسی تجدّد ‌ستیز نیز با جریان هایدگری‌ ها به نمایندگی احمد فردید و رضا داوری و جریان سنّت‌گرایی به نمایندگی سیّدحسین نصر دنبال شد. شایان ذکر است که روشنفکری دینی در دوره گذار از سنّت به تجدّد به‌ وجود آمد که اگر چنین دغدغه‌ای وجود نداشت، بی‌شک، پدیده روشنفکری دینی تحقّق نمی‌یافت. روشنفکری دینی، پدیده‌ای است که دغدغه‌ ربط دنیای قدیم با دنیای جدید را دارد. شواهد فراوانی وجود دارد که نشان می‌دهد روشنفکری دینی به مرور زمان، وفاداریش را نسبت به دین کاهش می‌دهد و دقیق‌تر می‌گردد. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi