📚 روشنفکری در غرب و ایران ✍🏼 قسمت چهل و پنجم 🔰 لیبرالیسم لیبرالیسم حرکت تاریخی و مشخصی از اندیشه های عصر جدید است که با جریان رنسانس و اصلاح گری آغاز می شود و در اغلب موارد آن را ارزش آزادی فردی دانسته اند. لیبرالیسم از شعارهای اجتماعی دیگری است که هم‌ زمان با ظهور اومانیسم به‌ عنوان یک اصل بدیهی در ذهنیت جامعه غربی مطرح شد. و به‌ معنای اباحیت و آزاد انگاری بشر است. ♦️لیبرالیسم از واژه لیبرال مشتق شده و دارای ریشه فرانسوی لیبر (liber) به‌معنای آزاد است. برتراند راسل درباره پیدایش لیبرالیسم می‌نویسد: «لیبرالیسم قدیم، محصول انگلستان و هلند بود و وجوه بارزی داشت ... صفت مشخّصه این مکتب (لیبرالیسم) به یک معنی خاص، فردیت است ... از دکارت به بعد قسمت اعظم فلسفه به درجات، کم‌ و بیش دارای این جنبه فردیت فکری بوده‌اند». این مسلک زندگی انسان را فقط در همین دنیا می‌داند و می‌گوید: آزادی انسان نامحدود است و هیچ نیرو و منبعی نمی‌تواند او را مقیّد کند و بایدها و نبایدهایی را برای او تعیین کند. به‌عبارت دیگر، چیزی به‌عنوان دین نمی‌تواند برای بشر تعیین سرنوشت کند. 🔹لیبرالیسم در حوزه اجتماع و در روابط فرد با همنوعانش معنای اصلی خود را باز می یابد. از همین رو در سطوح گوناگون زندگی اجتماعی، ما با انواع مختلف لیبرالیسم، همچون لیبرالیسم سیاسی، اقتصادی، دینی و اخلاقی سر و کار داریم. لیبرالیسم را می‌توان همان اومانیسم عقل‌گرا یا خودمختاری اومانیستی نامید که در آن انسان خودمختار است. در واقع لیبرالیسم همان اندیشه انسان‌محوری می‌باشد که نتیجه عملی اش نیز اباحه‌گری به ‌معنای نفی حلال و حرام الهی و پایبند نبودن به دستور دین در زندگی فردی و اجتماعی است. این فکر در راستای نشر بی‌دینی و ترویج بی‌بندوباری در میان مردم قدم برمی‌دارد. 🔸در تفکّر لیبرالیستی صحّت و سقم تمام قوانین از طریق خواست‌ها و گرایش‌های انسان تعیین می‌شود و بایدها و نبایدها و واجب و حرام و تمام قضایای ارزشی از ناحیه اعتبار آدمی ارج و منزلت خود را بازمی‌یابد و پس از گزینش و گرایش یا گریز و نفرت انسان به امری خاص، آن امر، ضرورتِ وجود و یا عدم پیدا می‌کند؛ به بیان دیگر، هر ارزش عملی یا رفتاری که ارزش قدسی و آسمانی دارد و انسان الزاماً از راه آن به باطن و حقیقت هستی راه می‌یابد، نفی می‌شود. ادامه دارد... 🆔 @Jarianshenasi