👆👆👆 از اين گذشته گوش وسيله شنيدن پيام وحى الهى است كه برترين شنیدنی ها است، و نيز وسيله عمومى انتقال علوم از نسلى به نسل ديگر است ، در حالى كه چشم چنين نيست ؛ زيرا خواندن و نوشتن گرچه وسيله انتقال علوم است ولى جنبه عمومى ندارد . قرار گرفتن «اَفئِدة» (عقل‌ هاى پخته) پشت سر اين دو نيز دليلش روشن است ؛ چرا كه انسان شنيدنى‌ ها و ديدنى‌ ها را منتقل به عقل مى‌ كند ، و سپس به تجزيه و تحليل روى آن مى‌ پردازد و از آن معلومات تازه‌ اى مى‌ سازد و قوانين كلّى عالم را كشف مى‌ كند . 2⃣ آیه 78 سوره مومنون نيز همان حقيقتى را كه در آيه قبل آمده بود تعقيب مى‌ كند ؛ و براى شناخت خداوند به مسأله آفرينش گوش و چشم و قلب اشاره كرده ، و حس شكرگزارى انسان‌ ها را كه نردبان معرفت خدا است ، بر مى‌ انگيزد . با اين تفاوت كه در اين آيه در مورد خلقت اين اعضاء تعبير به «انشاء» شده و در پايان آن انسان‌ هايى را كه كمتر شكر خدا را بجا مى‌ آورند مورد سرزنش و ملامت قرار داده و مى‌ فرمايد : (و او کسى است که براى شما گوش و چشم و عقل آفرید ؛ امّا کمتر شکر [او را] به جا مى آورید)؛  «وَهُوَ الَّذِي أَنشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ ۚ قَلِيلًا مَّا تَشْكُرُونَ». «انشاء» به گفته راغب در اصل به معنى ايجاد چيزى و تربيت آن است ؛ و به همين دليل به افراد جوان «ناشى» گفته مى‌ شود . تعبير به «انشاء» غالباً در مورد جانداران است ؛ هر چند در مورد غير آنها نيز گاهى استعمال شده است ، مانند :  «أَأَنتُمْ أَنشَأْتُمْ شَجَرَتَهَا أَمْ نَحْنُ الْمُنشِئُونَ» ؛ (آیا شما درخت آن را آفریده اید یا ما آفریده ایم؟!). ممكن است اين تعبير در آيه فوق اشاره به سير تكاملى چشم و گوش و عقل در دوران جنينى و سپس دوران طفوليت باشد كه خداوند اينها را ايجاد كرده ، سپس پرورش مى‌ دهد . 3⃣ در آیه 31 سوره یونس به صورت يك استفهام تقريرى از مشركانى كه خدا را رها كرده و در وادى بت پرستى سرگردان شده‌ اند ، سوال می کند : (بگو: چه کسى شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد؟ یا چه کسى مالک [و خالق] گوش و چشمهاست؟)؛  «قُلْ مَن يَرْزُقُكُم مِّنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ أَمَّن يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ». مسلّما روزى‌ هايى كه عائد انسان مى‌ شود يا از آسمان است (مانند : باران و هوا و نور آفتاب) و يا از زمين است (مانند: گياهان و درختان و معادن مختلف) همچنين علوم و دانشها و معارفى كه عائد انسان مى‌ شود غالباً از طريق چشم و گوش است ؛ چرا كه اين دو حس مهمترين وسيله ارتباط انسان با جهان خارج محسوب مى‌ گردد ، که همه اين ارزاق مادى و معنوى از سوى خدا است . جالب اينكه در اينجا تعبير به مالكيت كرده است ؛ و از آنجا كه مالكيت در اينجا مالكيت تكوينى است از مسأله آفرينش و خلقت جدا نخواهد بود ، و در حقيقت تعبير به لازم شده است . همچنين جدا از مسأله تدبير امور نمى‌ باشد؛ و لذا در پايان آيه باز به صورت استفهام مى‌ فرمايد: (و چه کسى امور [جهان] را تدبیر مى کند؟)؛  «وَمَن يُدَبِّرُ الْأَمْرَ». بلافاصله مى فرماید : (بزودى [در پاسخ] مى گویند : خدا)؛ «فَسَيَقُوْلُوْنَ الله». (بگو: پس چرا تقوا پیشه نمى کنید؟! [و راه شرک مى پویید]) ؛ «فَقُلْ أَفَلَا تَتَّقُونَ». يعنى پرهيز از پرستش بت‌ ها و روى آوردن به بيگانه‌ ها، و پرهيز از گناه و بى‌ عدالتى‌ ها . 4⃣ در آیات 8 و 9 سوره بلد ضمن اشاره به قسمتى از نعمت‌ هاى بزرگ خداوند بر انسان، براى تحريك حس شكرگزارى او كه مقدمه «معرفة الله» است ؛ مى‌ فرمايد : (آیا براى او دو چشم قرار ندادیم)؛  «أَلَمْ نَجْعَل لَّهُ عَيْنَيْنِ». چشم‌ هايى كه مى‌ تواند با آن عالم هستى را ببيند ، و عجائب آفرينش را بنگرد ، و آفتاب و ماه و اختران و انواع گياهان و درختان و انواع موجودات زنده و جانداران را مشاهده كند ، و عجائب خلقت خدا را تماشا نمايد ، راه را از چاه ببيند ، و دوست را از دشمن تشخيص دهد، و خود را از چنگال حوادث نامطلوب برهاند . سپس مى فرماید : (و یک زبان و دو لب؟!)؛  «وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ». زبانى كه وسيله ارتباط او با ديگران است ، زبانى كه سبب انتقال علوم و دانش‌ ها از نسلى به نسل ديگر و از قومى به قوم ديگر است ، زبانى كه با آن نيازهاى خود را باز مى‌ گويد ، و با آن به راز و نياز با معبود بر مى‌ خيزد ، و ترجمان تمام ذرّات وجود او است . همچنين لب‌ هايى كه نقش مؤثّرى در تكلّم دارند و عهده‌ دار تشكيل مقاطع بسيارى از حروف‌اند و از آن گذشته كمك زيادى به نوشيدن آب و خوردن و جويدن غذا و حفظ رطوبت دهان مى‌ كند ، به گونه‌ اى كه اگر قسمتى از لب‌ ها قطع شود نه تنها اين امور براى انسان بسيار مشكل خواهد شد ؛ بلكه منظره چهره او بسيار اسف‌ انگيز مى‌ شود . جالب اينكه بعد از اين دو آيه ، قرآن از هدايت انسان به خير و شر سخن گفته و مى‌ فرمايد : 👇👇👇