جبهه روایت قدس
تزيين السماء بزينة الكواكب، إيجاد السماوات والأرض من عدم، تعاقب اللّيل والنّهار، رفْع السّماء بلا عم
تو چیستی ای شب دل‌انگیز؟ تو را چه شده که این چنین بی‌تاب و بی‌قرار گشته‌ای؟ سنگینی چه سری در نهانت این چنین قلبت را شعله‌ور ساخته؟ در جست‌وجوی چه کاری آخر؟ ای شب... حامل چه سخن و رازی برای ما هستی؟ تو را چه شده که گویی درهای آسمان را گشوده‌اند و راه زمین به آسمان این چنین هموار و کوتاه گشته؟ چه شده که امشب شهادت نامه‌ی عشاق امضا می‌شود؟ زیر لب چه زمزمه‌ای داری؟ در این برهوت تاریکی تو را چه شده که این چنین می‌درخشی؟ شب عاشورایی دگر برپا شده؟ و یا چون شب قدری که اهالی زمین و آسمان قرآن به سر دست به دعا شده‌اند؟ ای شب رازآمیز چه تقدیری برای ما مقدر شده که این چنین غرا ندای الرحیل به گوش می‌رسد؟ آیا این صدای نفخ صوریست که جان‌های مرده و بی روح ما را زنده می‌کند؟ یا صدای هل من ناصر ینصرنی ست که در گوش زمان طنین‌انداز گشته؟ ای شب... چه باک سهمگین بتاز... که زمانی که تو آرام گیری جهان دیگری برپا خواهد شد والیل اذا سجی ای شب... سوگند که ما می‌دانیم پرودگارمان ما را رها نکرده و تو نویدبخش طلوع فجری در این برهوت... تو نه تاریک که عین نوری... راهگشا و خط شکن بکن ای صبح طلوع که فردا چشم انتظار ماست... 🗓 ۶ آبان ماه @Jebhe_revayate_Quds🇵🇸