عاشق اهل بيت بود
و دوستدار شهدابود
خيلی بهشون ارادت داشت.
از بچگي عاشق جبهه و جنگ بود. 
وقتي هم كه در هيئت شهيد مرتضی
كريمی به اصطلاح رگ غيرتش باد
كرد و خونش به جوش آمد، خيلی
اين در و آن در زد كه به سوريه اعزام
شود اما چون تك پسر خانواده بود (و
ما غير از او دو دختر داريم) خيلی
جاها قبولش نميكردند،ما هم
مخالف رفتنش بوديم، اما  اثر
يكی از انگشتانش را جای من و
انگشت ديگرش را جای پدرش
روی برگه رضايتنامه زده بود. 
مثل بسيجی‌های‌ دوران جنگ كه
انواع دورزدن‌ها را برای جبهه رفتن
انجام می‌دادند ، او هم
چنين كاری كرده بود.
به دلیل برخی اخلاق های خاص،
لوتی مسلك بودن، خالكوبی روی
دست و تحول درونی یكباره تا
رسیدن به عرش اعلاء، به نام‌های
«داداش مجید»، «مجید سوزوكی» و
«حـُرمدافعان‌حرم» نیز یاد می‌كنند.

شهیدمجیدقربانخانی

🌸