استراتژی عدم تعهد؛ از ملی شدن صنعت نفت تا انقلاب اسلامی
استراتژی عدم تعهد، هم از بابت نظری و هم از جنبه کاربردی سنخیت و سازگاری عمیقی با سیاستِ موازنه منفی دارد. بر اساس این استراتژی، یک حکومت تواناییهای نظامی و فرهنگی و سیاسی خود را برای مقاصد و منافع حکومتهای بیگانه بهکار نمیبرد. درواقع شکلِ متداول عدم تعهد در میان حکومتهایی مشاهده میشود که به ابتکار خود، از قبولِ تعهدات نظامی و اقتصادی که تأمینکننده منافع بیگانگان است امتناع میورزند. بدین دلیل خواستهها و اهداف سیاست داخلی و خارجی این نوع دولتها با منافع و خواستههای قدرتهای بزرگ در تعارض است. استراتژی عدم تعهد هدفی جز طرد سلطه و تأمین حاکمیت ملی از طریق برقراری رابطهای عدمی و ایجاد توازن سیاسی بین قدرتها ندارد.
دکتر محمد مصدق سیاستمداری است که ایده «موازنه منفی» را طرح کرد. مصدق موازنه منفی را ترجیح میداد. موضع او در قبال قدرتهای خارجی در ایران، شاید بیش از آنکه وجهی کلان و راهبردی داشته باشد، از رویکردی اخلاقی و حیثیتی متأثر بود؛ رویکردی که بر اساس آن صرف حضور نیروهای خارجی در کشور به معنای مخدوش شدنِ حسِ شرافت و شخصیت ایرانی تلقی میشد. یک طرف دوگانه ملیگرایی او، غیر ایرانی یا به قول خودش، اجنبی بود و هیچ فرقی نمیکرد که مصداق آن روس و انگلیس باشند یا آلمان و عثمانی.
ملی شدن صنعت نفت توسط دکتر مصدق و جبهه ملی مرحله عملیاتی سیاستِ موازانه منفی بود. مصدق با بهکارگیری استراتژیهایی مانند تظاهرات خیابانی و مطالبات توانست یک جنبش مردمی را بهمنظور ملی شدن صنعت نفت شکل دهد. طرفداران مصدق عمدتا عبارت بودند از: روشنفکران، دانشجویان و استادان دانشگاه؛ البته حمایت آیتالله کاشانی اهمیت بسیاری در این جنبش داشت. مصدق با استفاده از اعتصابات عمومی طی اردیبهشتماه 1330، توانست مجلس را برای پذیرش لایحه ملی شدن صنعت نفت و اعطای رأی لازم برای نخستوزیری خود جهت اجرای قانون ملی شدن نفت زیر فشار قرار دهد. پس از آن، او شرکت ملی نفت ایران(NIOC) را تأسیس و مذاکره با شرکت نفت ایران و انگلیس را برای انتقال آرام کنترل مدیریت و منابع آغاز کرد و در واکنش به مقاومت انگلیسیها، به شرکت ملی نفت دستور داد تأسیسات شرکت پیشین ازجمله چاههای نفتی و خطوط انتقال و همچنین پالایشگاه و کلیه دفاتر آن در سراسر کشور را به تصرف درآورد.
مطرح کردن استراتژی عدم تعهد و سیاستِ موازنه منفی از جانب دکتر مصدق تنها در مرحله ملی شدن صنعت نفت متوقف نشد. پس از پایان جنگ جهانی دوم بسیاری از کشورهای جهان در برابر این پرسش قرار گرفتند که با وجود آنکه آنان در آغاز، ادامه و پایان جنگ، تمایل یا نقشی آگاهانه نداشتهاند، علت تحمیل آن همه تلفات و خسارات سنگین بر آنها چه بود. برخی از کشورها، پاسخ این پرسش را در وابستگی و انقیاد نظامی خواسته یا ناخواسته به سردمدارانِ جنگ، چه در جبهه دول محور و چه در جبهه متفقین، یافتند.
با توجه به ماهیت نظام بینالملل و دوقطبی آشتیناپذیر در دهههای 1950 و 1960م و شرایط سیاسی مناسب داخلی کشورهای جنوب در مبارزه با قدرتهای استعماری و کسب استقلال، برگزیدن استراتژی عدم تعهد از جانب این کشورها بهعنوان کارسازترین نوع موازنه قوا در سیاست خارجی بود. بدین خاطر در آوریل 1955م، در باندونگ و سپتامبر 1961م در بلگراد، بسیاری از کشورهای جنوب گرد هم جمع شدند و در مقابل دو بلوک غرب و شرق، سازمان جدیدی با عنوان «نهضت عدم تعهد» تشکیل دادند. شرکتکنندگان در این کنفرانسها، استراتژی عدم تعهد را با اصول سیاستِ موازنه منفی که محمد مصدق در سالهای نهضت ملی کردن صنعت نفت اتخاذ و تعقیب نمود، یکسان گرفتند و نصبالعین خود قرار دادند تا استراتژی عدم تعهد از عرصه داخلی ایران فراتر رود و به یک گفتمان در عرصه بینالملل تبدیل شود که هدف آن جلوگیری از تصاحب کشورهای بیطرف بهوسیله بلوک شرق و غرب بود.
نقطه پیوند انقلاب اسلامی و استراتژی عدم تعهد را میتوان در سیاستِ «نه شرقی و نه غربی» رهگیری کرد. منظور از سیاستِ «نه شرقی و نه غربی» احراز استقلال همهجانبه ایران در برابر بیگانگان و ابرقدرتها و عدم اتکا به بلوکهای شرق و غرب، چه به لحاظ سیاسی، اقتصادی و نظامی و چه به لحاظ اخذ و اقتباس ایدئولوژی از مکاتب مارکسیستی و کاپیتالیستی است.
منبع:
موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران
iichs ir/News-6696/