:شناخت دنيا پرستان: (فراز سیزدهم نامه ۳۱ نهج البلاغه) همانا دنيا پرستان چونان سگ‏هاى درنده، عو عو كنان، براى دريدن صيد در شتابند، برخى به برخى ديگر هجوم آورند، و نيرومندشان، ناتوان را مى‏خورد، و بزرگ‏ترها كوچك‏ترها را. و يا چونان شترانى هستند كه برخى از آنها پاى بسته، و برخى ديگر در بيابان رها شده، كه راه گم كرده و در جادّه‏هاى نامعلومى در حركتند، و در وادى پر از آفت‏ها، و در شنزارى كه حركت با كندى صورت مى‏گيرد گرفتارند، نه چوپانى دارند كه به كارشان برسد، و نه چراننده‏اى كه به چراگاهشان ببرد. دنيا آنها را به راه كورى كشاند. و ديدگانشان را از چراغ هدايت بپوشاند، در بيراهه سرگردان، و در نعمت‏ها غرق شده‏اند، كه نعمت‏ها را پروردگار خود قرار دادند. هم دنيا آنها را به بازى گرفته، و هم آنها با دنيا به بازى پرداخته، و آخرت را فراموش كرده‏اند. اندكى مهلت ده، بزودى تاريكى بر طرف مى‏شود، گويا مسافران به منزل رسيده‏اند، و آن كس كه شتاب كند به كاروان خواهد رسيد. پسرم بدان آن كس كه مركبش شب و روز آماده است همواره در حركت خواهد بود، هر چند خود را ساكن پندارد، و همواره راه مى‏پيمايد هر چند در جاى خود ايستاده و راحت باشد، (صبحکم الله بالخیر والسرور و العافیه)