نیروهای آمریکایی ریخته بودند نجف
زمزمه بود که میخواهند بیایند سمت صحن...خیلی از مجاهدان عراقی و مردم عادی برای دفاع آمده بودند اما فرمانده نداشتند
سردار با دشداشه عربی آمد مقرمان در نزدیک حرم.با تعجب گفتم:حاجی چطور خودتو رسوندی؟گفت:اومدم آمریکاییها رو از نجف بیندازم بیرون...
گروه اندیشکده سایبری جنگ نرم